اول: شرمسارم به سه دلیل:
۱- اخبار کشورم را مرتب تعقیب میکنم. خبر های سیاه یا پر ابهامش را می بینم و خبرهای سفیدش را نمی بینم، (نه اینکه نبینم، درستش را پیدا نمی کنم) و خبرهای چاخانش را هم که باور نمی کنم؛
۲- هم توانش را دارم و هم مشتاقم که در مورد انبوه خبرهای حیرت انگیز و نقد طلب بگویم و بنویسم. اما، هم سرم را دوست دارم، هم نمی خواهم حمل بر معاندت تفسیر شود و هم مایل نیستم همراهانم تصور کنند، خیلی بیکارم؛
۳- اهل نقد هستم، نه استمالت و آینده نگری مبتنی بر اسناد پاچه خواری.
…………
اما در رابطه با ارزش صندلی ریاست_ مهوری چون به صورت خبر عام منتشر، به عنوان احدی از آحاد ملت ایران بایسته است که بگویم که اولا بنده سالهاست که اصلا از ۱۰ کیلومتری آن نهاد رد نشده ام، ثانیا اگر مقصود قیمت صندلی فیزیکی است (ماشاالله بگوییم) از آنجا که به دلیل قامت ورزشکار ی جناب روحانی، نوع و مدل و کیفیت آن مشخص نیست، واقعا شرمسارم، ولی برای نشان دادن علاقه ام می توانم یکی از همکارانم را بفرستم چهارراه حسن آباد قیمت کند و ثالثا؛ اگر مقصود ارزش معنوی آن صندلی است، با رعایت فرمول ” ارزش واقعی = ارزش معنوی x نسبت طولی فاصله تا مرکز x وزن مغز #مشاورین اقتصادی x طول ایام خدمت ” به توان ۲، ارزش این صندلی آنقدر هست که:
۱- یک عدد، معمولی، با تحمل ۸+۶ سال تحمل انواع جوک ها، انتقاد ها، تمسخر ها و سرزنش ها، همین امروز بدود برای ثبت نام؛
۲- عقده گشایی به دلیل توجه جهانی بعد از نخستین نگاه جدی به خود در آیینه؛
۳- آزادی معاونین و مشاورین و بستگان برای ورود به فساد اقتصادی بدون ترس از محاکمه؛
۴-قابلیت تهاتر محکومیت احتمالی در یک دادگاه مهندسی شده، با برخی رانت ها، امکانات و فرصت ها؛
۵- برخورداری از امکان رطب خوردن و منع رطب کردن و ادامه رطب خوردن فرزندان و بستگان به صورت قطعی در آمریکا، کانادا و اروپا از جیب ملت،
۶- مسافرت های رایگان به اقصی نقاط جهان همراه با کل خانواده و بستگان و دوستان؛
۷- آخر کیفور شدن از طریق ملاقات های پنهان و نهان با کلی از مقامات جهان و برخورداری از فرصت پناهندگی در هر زمان؛
۸- استفاده از تمامی امکانات شاه سابق و لذت بردن از آن:
۹- برخورداری از آزادی واقعی که فقط برای زیر هزار نفر از ایرانیان مقدور است.
………
ای بابا، بازهم بگم؟