همراهان عزیزی که تا اینجای این خاطره رمان مانند نویسی شده را مطالعه کرده اند، به یاد دارند که پس از تولید پلیمرها در ایران، ماهنامه صنایع پلاستیک به عنوان تنها رسانه مسوول آن دوران تلاش کرد تا ریشه فساد را بخشکاند. بزرگترین تقدام این رسانه هم به دست آوردن لیست افرادی که مواد دریافت کرده اند همراه با مقدار آن و انتشار ماهانه این اطلاعات بود. در این فرایند ناگهان اسامی یک دو نفر از بزرگان حوزه علمیه هم منتشر شد، آن هم با ظزفیت های کلان و اندک اندک تهدید و فشار بر ماهنامه و مدیر آن شدت یافت.
این فرایند ادمه داشت تا آن که که درج یک جمله آن هم به دلیل کمبود وقت، شاخک های آقایان “م..خ.ت” و “م. الف” را ( که اینک در صف بزهکاران پتروشیمی قرار دارد و منتظر رای نهایی دادگاه است) بلند کرد و تصور کردند که مهندس ساعت نیا به پرونده محرمانه ای خاص دست یافته و اگر چنین باشد، موضوع تا عالی ترین سطح مسایل امنیتی پیش خواهد رفت. این بود که حذف وی به صورتی قانونی، در دستور کار عده ای خود سر و از جمله سعید امامی (اسلامی) قرار گرفت.
برای این اقدام تمامی تمهیدات لازم اندیشیده شده بود، جز خواست خداوند..
بفیه داستان را ادامه می دهیم.
اگر داستان را از ابتدا خوانده اید برای ادامه آن لینک “قسمت ششم” را فشار دهید و اگر می خواهید داستان را از اول مطالعه کنید، لینک “از ابتدا” را فشاز دهید.