-
- مقاله ای کوتاه با نگارش و به مسوولیت بنیانگزار “نخستین رسانه ی صنعت پلاستیک” در ایران
*****************************
فارغ از اینکه در آغاز دوران جدید فعالیت فضاهای مجازی “صنایع پلاستیک” اعلام کردیم که به اخبار داخلی صنعت نخواهیم پرداخت، زیرا به تعداد کافی رسانه های الوان داریم و هدف اصلی ما بازگشت به نخستین شماره ماهنامه صنایع پلاستیک در سال ۱۳۶۴ برای توسعه ی آگاهی خوانندگان از آخرین پیشرفت های علمی و فنی جهان است، اما می خواهم پیشاپیش در رابطه با مطلب زیر هم یادآور شوم که فضاهای مجازی “صنایع پلاستیک” به هیچ روی دنبال سیاست و مسایل سیاسی نیست، مگر آنکه ایجاد شرایطی مثل شرایط فعلی ایجاب نماید مطالبی بنویسیم که ممکن است بویی از سیاست ورزی از آن به مشام برسد. در ایران، البته، سخن گویی و یا نوشتار در هر زمینه بخواهیم یا نخواهیم سیاسی می شود.
با توجه به توضیح بالا، می خواهم با مسوولیت خودم، دو مطلب مهم را به هم گره زده و به جز آگاهی خوانندگان عزیز، شاید حاکمیت کشور هم به آن توجه کنند.
احمد علی ساعت نیا
۱۲ آذرماه ۱۴۰۳
اول ماه مبارک رمضان ۱۴۴۶ قمری
*******************************
۱- جایگاه ایران در دوران سبز
بر اساس تعیین سال ۲۰۵۰ میلادی (۱۴۲۸ شمسی) با عنوان “صفر مطلق – NetZero” از سوی “سازمان جهانی حفاظت از محیط زیست – IUCN” از سال ۲۰۵۰ میلادی (۱۴۲۸) به بعد، هیچ کشوری مجاز به تولید گازهای گلخانه ای و / یا ساخت محصولات ناشی از منابع نفت و گاز نخواهد بود. معنی این تصمیم در عمل اینست که در آن زمان هیچ کشوری در جهان قادر نیست نسبت به استخراج، فروش و یا حتا استفاده داخلی خود اقدام کند. از این کنوانسیون با عنوان “توافق پاریس” یاد می شود و عبارت کامل آن: “کنوانسیون چارچوب سازمان ملل متحد درباره تغییر اقلیم” است. متاسفانه، به تقریب تمام رسانه های دیداری و شنیداری و نوشتاری تولید ایران، واژگان مربوط به این کنوانسیون مهم را به غلط و با عنوان “معاهده پاریس” در ذهن مردم جا انداخته اند.
به هر روی یکی از بخش های مهم و قابل توجه این توافق، جرایمی است که در سه مرحله برای کشورهایی که آن را نقض کنند، در نظر گرفته شده است. این جرایم که از سال ۲۰۳۰ (۱۴۰۸) به بعدل در سه مرحله اجرا خواهد شد”
۱/۱- از سال ۲۰۳۰ (۱۴۰۸ خورشیدی) به بعد، کشورهایی که اصول بنیادین هر روشی را که به تولید گارهای گلخانه ای می انجامد (از جمله استخراج منابع نفتی، تولید محصولات مشتق از نفت و گاز – محصولات پتروشیمی- و صادران این محصولات به صورت خام یا فرایند شده) رعایت نکنند و یا نسبت به واردات و/یا صادرات مواد خام نفتی و محصولات مشتق از آن اقدام نمایند، مشمول جرایمی سنگین می شوند که میزان و تنوع آن تحت نظر سازمان ملل متحد – UN ” و بخش ها و سازمان های وابسته به آن با توجه به نوع و میزان تخلفی که صورت پذیرفته، تعیین خواهد شد. ساده ترین جرایم مفروض شامل تحریم های مالی، اخراج از برخی ارگان های جهانی و جرایم سنگین مالی قابل وصول خواهد بود.
۲/۱- از سال ۲۰۴۰ (۱۴۱۸ خورشیدی) تا سال ۲۰۵۰ (۱۴۲۸ خورشیدی) تنوع و میزان این جرایم چند برابر خواهد شد.
۳/۱- و از سال ۲۰۵۰ به بعد، تخلفات مربوط به استخراج و خرید و فروش و تولید محصول و واردات و صادرات منابع خام یا فرایند شده ناشی از منابع نفتی زیر عنوان یک جرم جهانی تعریف شده و جرایم آن بیش از حد تصور خواهد بود.
بر اساس آنچه که په استناد مطالب بالا می تواند تحلیل شود، باید جنین نتیجه گرفت که کشور ما در شرایطی قرار دارد که اگر از فرصت های طلایی جاری به درستی استفاده نکند، در دورانی که جهان سبز شکل خواهد گرفت، جغرافیای جهان بایستی قاره ای به نام “ایران” را به تعداد پنج قاره ی جغرافیای جهانی بیافزاید. قاره ای که بایستی مترادف نام خود را با قاره آفریقا که به آن قاره ی سیاه هم گفته می شود، عوض کند. زیرا در چنان شرایطی ایران به یک شبه جزیره ی کاملا منزوی در سراسر جهان تبدیل شده و هیچ کشوری به خود اجازه ایجاد رابطه با آن را نخواهد داشت.
آنان که با این نویسنده و بیش از نیم قرن نوشتارهای او (حتا انتشار مقالات انتقادی از عملکرد های دولتی در دوران قبل از سال ۱۳۵۷ در روزنامه هایی مثل رستاخیز و اطلاعات) آشنایی دارند می دانند که این نگارنده هرگز (به ویژه در رابطه با ایران) قصد سیاه نمایی هیچ موضوعی را نداشته و ندارد، اما جایی که شرایطی خاص که در ارتباطات جهانی به وجود می آید، سکوت و اظهار نظر می تواند خیانت به وطن تلقی شود، حتا اگر آن اپهار نپر اشتباه باشد و مورد توجه قرار نگیرد.
از این رو باز می گردیم به شرایط حال و موضوع را از جدید ترین مسایل آغاز می کنیم.
۲- جمعه سیاه اتاق بیضی و فرصت طلایی برای ایران
شاید به جرات بتوان گفت که به تقریب تمامی مردم جهان که علاقمند به تعقیب اخبار سیاسی هستند، به طور قطع از درگیری لفظی میان “ولودیمیر الکساندروویچ زلنسکی” و “دونالد جان ترامپ” با خبر هستند و تفسیرهای گوناگون شبکه های خبری منطقه خود و/یا شبکه های جهانی را پیگیری می کنند تا از چند و چون و پیامدهای این ماجرای استثنایی در طول تاریخ اتاق بیضی بهتر آگاه شوند. ماجرایی که این نگارنده بر آن جمعه سیاه نام نهاده، نه فقط سخت ترین وضعیت را فرا روی رسانه های ایرانی قرار داده بلکه مشت بسیاری از سیاستمداران جهان را هم باز کرده است.
سیاستمداران اروپایی، در حالی که اکثر کشورهای این قاره در وضعیت بد اقتصادی قرار دارند و بسیاری از مردم و سیاستمداران آنها تا مرز تنفر از رییس جمهور فعلی آمریکا پیش رفته و سیاست های اعلام شده (اما دست کم عمل نشده) وی را برای شرایط حال و آینده اروپا خطرناک می دانند، اما هریک به دلیلی در برابر آنچه رخ داد بسیار منفعلانه عمل کرده اند. در این شرایط، موضوع ما، پیچیدگی این رخداد برای اروپایی ها و رفتار انفعالی آنها نیست. موضوع این نگارنده، بیان آرزویی (شاید خیالی) برای بهره برداری صحیح حاکمیت در ایران از این فرصت طلایی پیش آمده، است.
نوشته ام خیالی، زیرا سالیان دراز است که سیاست خارجی ایران در سرگیجگی به سر می برد و بر خلاف بسیاری از کشورهای جهان، نمی تواند از وقایع و رخدادهای ناگهانی و پیش بینی نشده ی جهانی، به درستی استفاده کرده و در جهت منافع ملی از آنها به نفع مردم و در سطح ملی سود ببرد.
نمونه ای از این گونه وقایع، نحوه ی برخورد کارشناسان و برنامه سازان صدا و سیمای غیر خصوصی کشور است، که به دلیل غیر خصوصی بودن، در جهان به عنوان نظرات حاکمیت تعبیر و تفسیر می شود. به عنوان مثال، بی آنکه حسب نظرات حاکمیت بخواهیم بر سر لزوم مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا به بحث بنشینیم، روش جاری و ساری برنامه سازان صدا و سیما به گونه ای دردناک، با حوادث طبیعی و قهری آمریکا به گونه ای ستیزگرانه برخورد می کند که مفسران آن کشور می توانند حاکمیت ایران را دشمن مردم آمریکا تلقی کنند. حال آنکه به طور قطع، حاکمیت و سیاستمداران ایرانی (در اکثریت) مردم هیچ کشوری را دشمن ایران و ایرانی نمی دانند، بلکه با اصل سیاست و نهادهای سیاسی آمریکا مساله دارند. زمان فروریختن برج های دوقلو، طوفان های طبیعی یا حتا همین آتش سوزی های اخیر، وقتی رسانه های غیر خصوصی ایران از این حوادث با عناوین قهر و خشم و غذب الاهی یاد می کنند، توجه ندارند که این نوع برخوردها صرفا نشان دهنده دشمنی با مردم آمریکاست و نه نهادهای سیاسی آن کشور. طبیعیست که این نوع رویکردها بهانه ی لازم را به دست جامعه ی آمریکا می دهد که با هر نوع برخوردی خصمانه از طرف مدیران کشور خود با ایران و ایرانی موافق باشند. روش رسانه های ایران (به ویژه در بخش اصولگرایان) در برخورد با رخداد حوادث قهری در آمریکا و کاربرد واژگانی مثل قهر یا انتقام الاهی و نمایش نوعی شادمانی ملی از این حوادث، صرفا می تواند دشمن سازی ملت با ملت تلقی شود.
۳- فرصت طلایی برای ایران
آنچه که دیروز در اتاق بیضی کاخ سفید رخ داد، حاکمیت ایران را در برابر صفحه شطرنجی قرار داد که طرف ایرانی می توانست (و شاید هم تا دیر نشده بتواند) با یک حرکت هوشمندانه برای خود فرصتی طلایی برای حضور صلح چویانه در دوران جهان سبز بسازد. دلایل این نظریه این نکات هستند:
۳ / ۱: سالیان دراز است که ایرانیان علاقمند فرو آوردن مشتی بر دهان آمریکا هستند. روز جمعه (به گواه مفسران حتا چپ گرای آمریکایی) “ولودومیر الکساندروویچ زلنسکی” در برابر صدها دوربین و روزنامه نگار و رسانه با به چالش کشیدن رییس جمهور غیر قابل پیش بینی و غیر قابل کنترل آمریکا،این حرکت را انجام داد. دونالد ترامپ با گفتگویی بسیار دور از ادب و تحکم آمیز با رییس کشوری که در حال جنگ است، همان رویه ای را نشان داد که حاکمیت ایران سالیان دراز است می خواهد به مردم تفهیم کند که چرا “این روسای این کشور شایسته مذاکره کردن نیستند”. یعنی قلدرمابی، خود را مالک جهان تلقی کردن، زورگویی در مذاکره وووو. در چنین شرایطی، که هنوز بهره برداری از آن دیر نشده، حاکمیت ایران می توانست و می تواند با توجه به روابط نزدیک با روسیه، خود را در جایگاه میانجی آشتی و صلح میان روسیه و اوکراین قرار داده و با این اقدام ادعای صلح دوست بودن خود را به رخ جهانیان بکشد (امکان پذیر بودن یا نبودنش به مهارت های دیپلماتیک بستگی دارد، که موضوعی جداگانه است). این فرصتی طلایی است که باید از آن استفاده کرد.
۳ / ۲: بدیهی است که برای ایجاد این فرصت طلایی، لازم است ایران برای تغییر نگاه جهان به ایران در رابطه با ارسال تسلیحات برای روسیه و تغییر نگاه اوکرابن به ایران به عنوان حامی روسیه، از روابط دوستانه خود با روسیه استفاده کرده و در نقش میانجیگر در روابط خود با اوکراین تجدید نظر کند.
۳ / ۳: ادعای پیوسته ی ایران به عنوان مدافع مظلومین جهان، می توانست و می تواند در عمل به جهانیان ثابت شود. همان کاری که اروپایی ها بی درنگ انجام دادند.
حال، چه نظریه بالا مورد قبول قرار گیرد و چه نگیرد، دست کم، یادداشت برداری از آنچه که رخ داد و واکنش های پس از آن از سوی سیاستمداران و رسانه های جهان، توسط سیاستمداران، رسانه ها و اصولگرایان ایران می تواند برای فرصت های آینده در جهت ایجاد فرصت های طلایی برای سال های سخت ۲۰۳۰ به بعد مورد استفاده قرار گیرد.
در دوران سبز جهان، کشور ما در شرایطی به مراتب سخت تر از تمامی شرایطی که تا به حال تجربه کرده قرار خواهد گرفت و برای مقاومت در آن دوران لازم است از رخدادهای جهانی، فرصت های طلایی خلق شود.
با توجه به طولانی شدن مطلب، موضوع “جایگاه ایران در دوران سبز” در نوشتار بعدی تحلیل خواهد شد.
(ادامه در نوشتار بعدی)