سالیان دراز قبل (دست کم از ابتدای انقلاب ۵۷) صنعت تزریق پلاستیک با نام هایی بزرگ و عزیز همانند: سینگر (که مرحوم طاطاووس یاریجانیان آن را بنیاد نهاده بود، ظهراب، موسی خانیان و ماشین هایی که به ۱۹۰ گرمی معروف بود و مرحوم “احمد رامین کیا” آن را بنیاد نهاده بود، آشنایی داشت.
در آن دوران، شاید همان ماشین های معروف به ۱۹۰ گرمی، بهترین ماشین های تزریق پلاستیک به شمار می آمد. اما، در همان سال ها، جوانی پرشور و خلاق که در دانشگاه علم و صنعت سرگرم گذراندن رشته راه و ساختمان بود، در مواجهه با یک قطعه ی کوچک پلاستیک و با بررسی بازار به این نتیجه می رسد که چرا آن قطعه را تولید نکند؟ در آن زمان (به گفته خودش؛ نه با صنعت پلاستیک آشنایی داشت و نه سرمایه ای در اختیار برای انجام این کار) تنها فکری که به ذهنش می رسد، سفارش یک قالب و تزریق این قطعه با یک دستگاه عمودی پیستونی (معروف به ماشین های قلکه ای) بود. تولید ابن قطعه مقدمه ای شد برای ساخت دستگاه تزریق پلاستیک با نام “پولاد” که برای نخستین بار تعدادی خلاقیت در آن به کار برده شده بود. (تصویر سمت چپ بالا؛ تصویری خاطره انگیز از نخستین ماشین تزریقی ساخته شده با نام پولاد است).
بعد از ساخت نخستین ماشین ها و ورود آنها به بازار، خالق این ابداع مهندسی با شنیدن صبورانه ی انتقادها، پیشنهادها و بازخوردهای مشتریان، لحظه ای از پای ننشست تا به گونه ای از پولاد و نام آن (به گفته خودش) صنعتی برای چندین نسل ایجاد کند. برای این کار ……
اجازه دهید که پیش از هر مطلبی، توضیح دهم که چه شد که تصمیم گرفتیم این مطلب را به صورتی نا متعارف (دست کم برای این فضای چند دهه ای با مدیر مسوولی هنوز سخت گیر، بنویسیم و تاکید کنیم که این مطلب، نه رپرتاژ آگهی است و نه حتا کسی از نگارش یا انتشار آن با خبر است.
******************
حدود ۱۰ روز قبل، مدیر صنایع پلاستیک که می دانست تازه از بیمارستان رها شده و درد جراحی را همراه دارم، حدود ساعت ۱۱ شب (که محال است با کسی تماس بگیرد) در تماس با منزل و با کمک خانواده مرا از خواب بیدار کرد و ضمن تعارفات و عذرخواهی از تماس در این ساعت شب، گفت فلانی می دانم کار بدی کرده ام، اما چون از شادی در پوست خود نمی گنجم باید شادمانی خود را با کسی تقسیم کنم که سالهاست با روحیات من آشنایی دارد. چاره ای جز صبر و شنیودن آنچه او می گفت نداشتم. این تماس حدود یک ساعت به درازا کشید و خلاصه اش، این بود.
فلانی، حتما مهندس “سیروس بختیاری” را می شناسی؟ گفتم بله، بله. ایشان یکی از عزیزان شما هستند و ادامه داد که از زمانی که شنیدم به اطراف خجیر حمله شده، دلنگرانش شدم و همین شد که پس از سال ها توصیه او به دیداری از مجموعه ای که در شهر پرند ایحاد شده، تصمیم بگیرم به اتفاق جناب دکتر سمیعی به دیدار این مجموعه برویم. نتیجه اینکه، آنچه که دیدم و آنچه که شنیدم و آنچه که در حال توسعه بود چنان مرا شادمان کرد که در پوست خودم نمی گنجیدم. دلیلش را پرسیدم؟ و پاسخ این بود:
دوستی که آن همه برایش مضمون کوک کردند، مدتی به جرم ناکرده ی فروش مواد در اختیار خودش نبود و دور از کار و خانواده ووو… اینک مجموعه هایی را خلق کرده است که باورکرنی نیست، نه فقط برای من که با صنعت پلاستیک آشنا هستم، بلکه برای دوستی که همراه من بود و فیلمی گرفت تا ببرد و نشان اروپایی های دماغ سربالا بذهد و بگوید (شاید) آیا نمونه ای مشابه در اروپا دارید؟ و سپس داستانش را که در مقدمه مطلب آمده، ادامه داد:
گفته بودم که:
بعد از ساخت نخستین ماشین ها و ورود آنها به بازار، خالق این ابداع مهندسی با شنیدن صبورانه ی انتقادها، پیشنهادها و بازخوردهای مشتریان، لحظه ای از پای ننشست تا به گونه ای از پولاد و نام آن (به گفته خودش) صنعتی برای چندین نسل ایجاد کند. برای این کار لازم بود که فرزندانش را برای نسل دوم پولاد آماده کند که در نتیجه آنها (امیر علی و حسام) را برای ادامه تحصیل به کانادا فرستاد و خود راهی چین و تایوان شد. از یک سو خلاقیت های خود را با آموختن کامل و مشارکت با کارخانه Borche که یکی از بهترین سازندگان ماشین های تزریقی چین است، توسعه داد و از سویی دیگر نقشه های آنچه را که باید در آینده رخ دهد، تکمیل کرد.
حاصل این تلاش ها در حال حاضر عبارتست از : کارخانجاتی با حدود ۷۱ هزار مترمربع وسعت و حدود ۷۰۰ نفر پرسنل با تولید روزانه ای بالغ بر بیش از ۱۲۰ تن انواع محصولات گوناگون و مشتریانی بسیار نام آشنا.
آنچه که مرا به وجد آورد، وجود مکانیسمی خلاقانه برای شمارش تولیدات، توزین آنها، تولید برگ اطلاعات همراه با QR Code برای تغییر جا به جایی ها در انیار، اتاق مانیتورینگ بی نظیر در صنایع مشابه در ایران به صورتی که شرایط هر ماشین و هر سالن در لحظه قابل مشاهده است، یک سالن تاسیسات کم نظیر با نظمی در خور ستایش، آزمایشگاه مجهز، دو سالن تولید محصولات سبک و سنگین و یک سالن اداری منضبط که در میان این دو سالن قرار دارد. و اینها جملگی حاصل یک اراده قوی در مردی است که به رغم برخی از نامردمی ها، خود را از تمامی حاشیه هایی که برایش ساختند دور نگاه داشت.
شاید، بیان آنچه که دیدم، فضایی زیاد را اشغال کند، پس هر خواننده ای که علاقمند به آگاهی بیشتر در زمینه این مجموعه ی مایه افتخار صنایع پلاستیک ایران است، بهتر است با فشردن این “لینک” به اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی پیدا کند.
به عنوان فردی که زندگی خود را در اختیار این صنعت گذاشت، فقط می توانم بگویم: سیروس جان متشکرم و خسته نباشی.
******************
به عنوان تدوینگر این مطلب، این توضیح را لازم می دانم که نوشته های بالا متنی بسیار خلاصه است که از آنچه که زیان مدیر ماهنامه شنیدم و خود شادمانم که پس از سالها وی را خوشحال دیدم. تصاویر زیر برخی از نماهای شرکت پولاد پویش است.
روزبه ساعتچی