تنشهای بین ایران و اسرائیل طی دهههای گذشته به یکی از پیچیدهترین و نگرانکنندهترین مسائل ژئوپلیتیکی در خاورمیانه تبدیل شده است. از اوایل دهه هشتاد شمسی مصادف با آغاز هزاره سوم و با عیان شدن برنامه غنی سازی ایران، دولت های اسرائیل و به ویژه شخص بنیامین نتانیاهو همواره بر این موضوع تاکید داشته است که برنامه هسته ای ایران اهداف نظامی دارد و خطری بر موجودیت اسرائیل خواهد بود. وی که زمان زیادی نزدیک به ۲۵ سال گذشته را در سیستم سیاسی رژیم و سال های اخیر به عنوان نخست وزیر فعالیت داشته است، همواره به بهانه برنامه هسته ای ایران، “ایران هراسی” را دامن زده، و تمام مساعی خود را به کار گرفته است تا ایران و آمریکا را وارد یک جنگ همه جانبه و دو سویه کند. او که به ویژه در سال های اخیر با بحران مشروعیت در صحنه سیاست داخلی خود نیز مواجه است، از پروژه “ایران هراسی” برای انحراف افکار عمومی در داخل سود برده است. او یکی از مهمترین عناصر بر هم زننده برجام به عنوان تضمین صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران بوده است، همین نشان می دهد که دغدغه او نه برنامه اتمی ایران بلکه ریشه هایی دیگر دارد.
در این میان به جز حمله آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران، یکی از سناریوهای همواره مطرحشده، احتمال حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای و زیرساختهای نظامی و صنعتی ایران است. چنین حملهای میتواند پیامدهای گستردهای بر صنایع مختلف ایران داشته باشد. متاسفانه در این روزها، رژیم اسراییل در نزدیکترین فاصله از این آرزوی دیرین خود قرار گرفته و شوربختانه شاهد هستیم که جهانی که در برابر کشتار و نسل کشی فلسطینیان تقریبا به صورت کامل منفعل است، حالا از حمله نظامی رژیم اسرائیل به ایران حمایت می کند. یکی دیگر از مصادیق استانداردهای دوگانه ی غربی ها!! با این مقدمه در ادامه به به بررسی تأثیرات احتمالی حمله بدنامترین رژیم این منطقه به صنایع مادر ایران میپردازیم.
به نظر می رسد که یکی از مهمترین اهدافی که دشمن برای حمله در سر می پروراند، حمله به مراکز نفتی – گازی ایران است. به ویژه در این روزها حمله به زیرساخت های نفتی خارک که بیش از ۹۳ درصد صادرات نفت ایران را به عهده دارد؛ یکی از مهمترین شایعاتی است که شنیده می شود. پس از حمله موشکی تهران، اسرائیل در پی آنست که حمله ای با بیشترین نمود بصری را به ایران داشته باشد، تا بتواند به مردم خود و جهانیان بقبولاند که حمله ای گسترده به ایران انجام داده است. ضمن اینکه هر گونه جمله به تاسیسات و زیرساخت های انرژی در ایران که باعث اختلال در صادرات حدودا یک و نیم میلیون بشکه ای نفت شود، به معنای تشدید کاهش درآمدهای ارزی است. در بعد جهانی هم افزایش قیمت نفت یکی از اتفاقاتی که توسط کارشناسان پیش بینی می شود،نیز، کاهش بخشی از درآمد ارزی کشور از صادرات گاز کشور به همسایگانی نظیر عراق و ترکیه است. هر گونه آسیب به این منابع علاوه بر اینکه باعث جهش قیمت دلار خواهد شد، و با توجه به شرایط کشور در بخش ایمنی ممکن است باعث شود تا بخشی مهم از مخازن نفت و گاز ایران در آتش بسوزد.
از لحظه ای که ایران حمله موشکی دوم خود را در نخستن روز اکتبر به انجام رساند، ما شاهد حرکت صعودی قیمت دلار بوده ایم. به طور کلی نوسانات قیمت دلار، که یکی از مهمترین ادله تبدیل پول ملی – ریال – به کم ارزش ترین ارز جهان شده است، سبب شده است تا امکان ایجاد ثبات در اقتصاد کلان کان لم یکن تلقی شده و همین موضوع سبب می شود که سرمایه ها از ایران فرار کنند. چون عدم پیش بینی پذیری آینده نسبتا بلندمدت اقتصاد کلان یک کشور، بزرگترین ریسک سرمایه گذاریست و سرمایه ذاتا یک عنصر ریسک گریز است. بنابراین می توان درک کرد که یکی از دلایل عدم توسعه صنعتی ایران، به ویژه صنایع نفت و گاز ایران علاوه بر تحریم های آمریکا، ریسک نوسانات ارزی است که اقتصاد کلان کشور را بسیار بی ثبات کرده است. بنا به گفته بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت پر سابقه جمهوری اسلامی ، منابع و زیرساخت های انرژی ایران اعم از گاز و نفت، همین حالا نیاز به سرمایه گذاری دست کم ۲۰۰ میلیارد دلاری دارند.
پس می توان نتیجه گرفت که هر گونه حمله به صنایع نفتی و گازی کشور، ترمیمی بلند مدت خواهند داشت. طرفه آنکه به علت وجود تنش نظامی تقریبا هیچ سرمایه گذار و شرکت نفتی حاضر به کمک به ایران برای بازسازی زیرساخت های نفتی و گازی خود نخواهد شد. همانطور که گفته شد این به معنای کاهش ارزش پول ملی در مقابل دلار آمریکا و سایر ارزهاست و از طرف دیگر با تشدید ناترازی انرژی خاصه اگر منابع گازی هدف قرار گیرند، صنایع با کاهش شدید انرژی برای تولید مواجه خواهند شد تا دولت بتواند ناترازی انرژی را طوری مدیریت کند که این موضوع باعث نارضایتی عمومی جامعه نشود. بنابراین صنایع در صورت هر گونه آسیب به منابع نفتی و گازی کشور از چندین و چند جهت تحت فشارهایی بی سابقه قرار خواهند گرفت. از سوی دیگر با کاهش تولید نفت برای داخل، یا تخصیص بخشی از ظرفیتی که هم اکنون در داخل مصرف می شود جهت صادرات، بحران های زیست محیطی به شدت تشدید می شوند که خود در بلند مدت آثار سو در سرمایه گذاری خواهند داشت، اما چیزی که رخ می دهد این است که قیمت بنزین به شدت افزایش خواهد یافت و این به معنای افزایش تورم تولید کننده و مصرف کننده است، و از دو زاویه دیگر به توان شرکت های صنعتی به صورت کلی آسیب خواهد زد. یکی افزایش قیمت مواد اولیه در اثر تورم ناشی از افزایش قیمت حامل های انرژی خاصه بنزین است و آسیب دیگر از بین بردن و کاهش شدید تقاضای مصرف کننده و تعمیق رکود تورمی در کشورست. به این معنا که شرکت ها اگر بتوانند تولید کنند هم دیگر خریداری وجود نخواهد داشت چون در شرایط بحرانی، خانوارها به سمت تامین حداکثری نیازهای حیاتی خود می روند.
تاثیرات بر صنایع پتروشیمی و پایین دستی پتروشیمی از جمله صنایع پلاستیک در صورت تحقق چنین سناریویی شدیدتر از بسیاری از صنایع خواهد بود. چه اینکه هم سوخت و هم خوراک پتروشیمی ها، کاهش یافته و در نتیجه با افزایش قیمت مواجه می شوند. اگر دامنه حمله وسیع باشد باید منتظر بیکاری در یکی از کارآفرین ترین بخش های صنعت یعنی صنایع پایین دستی پتروشیمی هم بود که این خود تشدید کننده سویه های دیگر از کلیت بحرانست. یعنی قدرت خرید خانوار به علت بیکاری سرپرستان خانوار کاهش می یابد و این به معنای کاهش بیشتر مصرف و تقاضای مصرف است.
تا به اینجا تنها به بررسی حمله احتمالی تنها به زیرساخت های انرژی کشور پرداختیم. حال اگر دشمن به مراکز تولیدی دیگر ما نظیر صنایع فولاد پتروشیمی، سیمان، خودرو، دارو و … دست اندازی نماید، یک بحران تمام عیار در انتظار ماست. عدم تولید در هر یک از این کالاها خود به معنای تعطیلی صدها و هزاران واحد صنایع پایین دستی آنهاست و این یعنی بیکاری دست جمعی در صنایع کشور. هدف قرار گرفتن نیروگاهها هم با افزایش ناترازی انرژی نه تنها به اقتصاد کلان ما آسیب می زند که این پتانسیل این را دارد که در کنار کمبود شدید آب و تنش آبی به یک بحران امنیت ملی بدل شود.
تاثیر حملات احتمالی بر صنایع پتروشیمی به جز اینکه بحران های نظیر افزایش قیمت تمام شده مواد و مصنوعات پلیمری که تقریبا در اکثر صنایع دیگر مثلا بسته بندی تقریبا همه صنایع کاربرد دارد، اثرات سو مستقیمی هم بر صنعت کشاورزی و در نتیجه سفره مردم دارد. چون آسیب دیدن صنایع پتروشیمی می تواند باعث کاهش تولید انواع کودهای شیمیایی شود که این به معنای بهای تمام شده بیشتر برای محصولات کشاورزی است. ضمن اینکه در حیطه ی صنایع کشاورزی و غذایی، هرگونه جنگ یا بحران نظامی میتواند دسترسی به منابع آب و انرژی را مختل کند، که این مسئله میتواند به تولید محصولات کشاورزی و غذایی آسیب برساند. صنایع غذایی ایران به شدت به تامین انرژی و حملونقل وابسته هستند و در صورت کاهش دسترسی به این منابع با افزایش قیمت حامل های انرژی به ویژه بنیزین تولید مواد غذایی و محصولات کشاورزی با مشکل مواجه میشود. ضمن اینکه این صنایع می توانند با بحران در بخش هایی که نیاز به واردات دارند نیز مواجه شوند.
حمله احتملی به بنادر کشور هم می تواند کشور را با مشکلات اساسی در زمینه ی صادرات و واردات مواجه سازد. کاهش صادرات در ادامه کاهش درآمدهای ارزی آثار سو خود را بر اقتصاد خواهد داشت و کاهش یا قطع واردات به ویژه در اقلامی مانند مواد غذایی و دارویی نه تنها وضعیت معشیت را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه پتانسیل نارضایتی های عمیق و گسترده مردمی را هم داراست.
همچنین اگر رژیم اسراییل بتواند مراکز نظامی ما را با آسیب جدی مواجه سازد، یا صنایع تولید ادوات نظامی ما را مورد تهاجم قرار دهد، این به معنای کاهش توان دفاعی کشور خواهد بود که نخستین آسیب آن در حوزه ی امنیت ملی است، و کاهش امنیت باعث فرار سرمایه ها شده و بر اقتصاد تاثیر گذارست. ضمن اینکه سبب می شود تا اعتبار کشور هم آسیب جدی ببیند و اگر بنیه نظامی کشور تضعیف شود، کشورهایی نظیر آذربایجان که قصد دارند راه مرسلاتی ما با اروپا را از طریق احداث گذرگاه غیرقانونی زنگه زور در امتداد مرز ارمنستان – ایران قطع کنند، یک گام دیگر به این هدف شوم خود نزدیک می شوند. اگر کریدور شمال و جنوب ما به علت اختلافات سیاسی با آذربایجان آسیب ببیند، خودش به تنهایی می تواند سبب شود که ارتباطات ما با حوزه آسیای مرکزی و اوراسیا دچار اختلال شود.
هر جنگی تبعات گوناگون دارد، جنگ از جمله پدیده هایی است که تقریبا هیچ چیز مثبتی در آن وجود ندارد. امیدواریم که مسوولان کشور، به این مسائل فکر کرده و برای آن تدبیری عینی داشته باشند. به نظر می رسد تهاجم دشمن اسرائیلی غیرقابل اجتناب است، بنابراین باید دید که هدف در این حمله چیست و کدامین مراکز مورد تهاجم قرار می گیرند. به اعتقاد بسیاری از صنعتگران کهنه کار، تهران در زمین بازی نتاناهو بازی کرده است و البته چاره ای هم نداشته است و حتا اگر کوبنده ترین پاسخ را به حملات دشمن بدهیم، آثار سوء حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به صنایع غیرقابل کتمان، کاری، اثرگذار و بلند مدت خواهد بود.
تأثیرات سیاسی و اجتماعی بر اقتصاد و صنایع ایران
حمله نظامی اسرائیل میتواند تأثیرات اجتماعی و سیاسی گستردهای نیز بر ایران داشته باشد. افزایش تنشها ممکن است باعث بروز تنش های داخلی، اعتصابات و کاهش اعتماد عمومی به دولت شود که خود را در قالب تعمیق شکاف دولت – ملت نشان دهد. شکاف دولت – ملت که یک مشکل و بحران تاریخی و قدیمی در کشور ایرانست و ریشه هایی هزاران ساله دارد. این موضوع خود میتواند منجر به کاهش سرمایهگذاری داخلی و خارجی در کشور شود. همچنین، فرار مغزها و خروج سرمایههای انسانی و اقتصادی نیز یکی دیگر از عواقب احتمالی حمله نظامی است. همین حالا هم ما با همه این مشکلات که ناشی از شکاف مذکورست مواجه هستیم. لذا تعمیق آن، به هیچ عنوان نمی تواند مطلوب باشد.
عواقب بلند مدت بر روابط منطقه ای ایران
از آنجایی که ایران یکی از کشورهایی است که به شدت در تعاملات تجاری منطقهای نقش دارد، هرگونه اختلال در صنایع ایران میتواند بر اقتصاد کشورهای همسایه نیز تأثیر بگذارد و به کاهش نفوذ ما در منطقه و کشورهای همسایه بیانجامد. کاهش صادرات نفت و گاز به کشورهای منطقه و افزایش بیثباتی سیاسی میتواند بازارهای منطقه را متلاطم کرده و منجر به افزایش قیمتها و کمبود کالاها در داخل و حتا در کشورهای منطقه شود. مطمئنا اما مهمترین اثر آنی هر گونه حمله احتمالی، افزایش تنش ها منطقه ایست که تاثیرات منفی زیادی بر شرایط منطقه ای دارد. همچنین ما شاهد هستیم که جهان در حال حرکت به سمت افزایش تحریم های تهران است که این خود اثرات سویی بر اقتصاد و امنیت کشور دارد.
روزبه ساعتچی
۱۸ مهرماه ۱۴۰۳