نحوه تشکیل “انجمن ملی صنایع پلیمر و پلاستیک ایران” چنان از منظر تفکرات آنان که اکثرا از تشکیل آن استقبال کردند، به اصطلاح امروزی ها تابلو بود که فارغ از اینکه رسانه ها (و در راس آن صنایع پلاستیک) را به عنوان بخشی از سرمایه ی ملی این صنعت نادیده گرفتند، بلکه با نادیده گرفتن بخشی وسیع از تشکل های صاحب نام استانی کشور نشان دادند که اصولا نه فقط برای واژگان “ملی” ارزش قایل نیستند، بلکه به گونه ای که همان روزها نوشتم، این لغت مقدس را غصب هم کرده اند. برای تشریح آنچه که منجر به خروج دو تشکل ظرف ۲ روز از این انجمن شد، لازم است کوتاه-کوتاه برخی از گذشته ها را به یاد جوانان تازه وارد در ۱۰ سال اخیر به این صنعت، بیاورم. ممکن است پر حرفی شود که از حال پوزش می طلبم.
اصولا تشکیل انجمن ملی، خود، زاده ی بحرانی بود که در انجمن صنایع همگن پدید آمده بود و ضرورت داشت اشخاص با آبرو یا غیر آن دامن خود را از آن فضا بیرون بکشند. گرچه آنها هنوز احساس تکلیف می کردند برای خدمت، و ایمان دارم منهای دو یا سه نفر، باقیشان از توطئه های بزرگی که در پشت اصل تشکیل انجمن قرار داشت بی خبر بودند. در نتیجه، برخی از دوستان خوش خیال و بی نیاز و معتقد ما به ضرورت اتحاد در این صنعت (که آرزوی همین نگارنده هم بود) از بادزدن های عده ای که هر یک سودایی در سر داشتند، چنان باد به سر شدند که جایگاه ویژه خود در صنعت و عمری خاک کارگاه خوردن را از یاد برده و به شتاب اسیر خدعه های در پرده نشینانی شدند که آنها را پیشقراول آینده سازی خود کرده بودند. اینان که نه با هدف “حمایت ملی از این صنعت” بلکه در پی گیری همان سوداها از پس قاعده ی ضد عرف{۱} امنیتی کشور (توسط نقشه ی عضوگیری اتاق بازرگانی که در جای خود و بعدها به آن خواهم پرداخت) نمی توانستند در انجمن بحران زده و ناخوشنام شده همگن پلاستیک که به همت تهمتی بزرگ به همین نگارنده (موضوع مکاتبه با وزارت دارایی یا جایی دیگر که موجب به توپ بستن مالیاتی انجمن شده بود) فعلا خود را به صندلی های لق انجمن رسانده بودند.
یکی در پشت نام و پشتوانه ی بزرگمردی از همین صنعت خیز برداشته بود برای اتاقکی از یک خانه و چندان که به آن رسید، تشکل ها را رها کرد. دیگری کمین کرده بود برای لقمه ای چربتر؛ اتاق بازرگانی، و او هم وقتی فکرش به ثمر رسید، اندک اندک تشکل ها را رها کرد. نفراتی محدود هم که فکر می کردند می توانند در این امامزاده ساختگی معجزه ای کنند و اصولا رسالتشان را حضور همیشگی در تشکل ها می دانستند و با تحولات رخ داده در انجمن همگن، جا کم آورده بودند، دور هم جمع شدند تا با غصب واژه “ملی” یک انجمن ملی اما تهران نشین را شکل دهند.، حالا بگذریم ازینکه رسانه های موجود و ناموجودی که نیاز به پشتوانه مالی و حیثیتی و آمار و اطلاعات بیشتر از فعالان صنعت داشتند، در جای خود بیشترین بهره ها را بردند و جالب تر اینکه رسانه های موجود همان زمان نمی دانستند که یکی از بستگان سران تشکل به صورت ماری در آستین بخش معاملات مواد و رسانه به مرور به افعی تبدیل شده و از سر بدشانسی ابتدا خودشان را بد جوری نیش خواهد زد. به قول “حاج میرزا آغاسی: اگر چاه تشکل ملی برای اعضایش آب نداشت، برای اینها که داشت”: تعدادی از تشکل هاشدند پشتوانه رسانه های جنجالی و اصلی ترین شان هم شد جاده صاف کن تعدادی از دلالان موادی که چهره ی ظاهریشان مدافعان صنعت بود و فقط نیاز به رسانه ای داشتند که بتواند زیرکانه بازار مواد و قیمت ها را کنترل کند. موضوعی که سرانجام یا قاضی صلواتی و یا قاضی مسعودی به آن خواهند رسید. در واقع اصل موضوع دشمنی با “صنایع پلاستیک” و تهمت بزرگ “مالیاتی” که به این نگارنده زدند در این شعر معروف حافظ مستتر شده بود:
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
اما در رابطه با تشکیل خود انجمن حیرت انگیز است که چرا این همه متفکر و خاک صنعت خورده اندکی نیاندشیدند که از آنجا که گربه به خاطر رضای خاطر خدا موش نمی گیرد. اتاق بازرگانی هم که از بنیانی ضد صنعت آفریده شده، چشم به آن داشت و دارد که با عضویت هر تشکلی سالی صدها میلیون تومان پول دست می آید که جمعش عبارتست از {(حاصلضرب تعداد اعضای تشکل ها x حق ثبت نام و عضویت) + (دلیلی جدیدتر برای درخواست افزایش بودجه مورد نیاز اتاق برای سال آینده)}، در مورد تشکل ملی به آسانی یک چشمک زدن ضوابط استفاده از واژگان “ملی و ایران” را فراموش کرد و این واژه را نثار حواریون دوست عزیزم نمود. از این هم که بگذریم چرا مدعیان کارشناسی پلیمر که همراه یا پشت سر آقایان بودند، هیچیک یادآور نشدند که آقایان عزیز “پلاستیک” خود نوعی “پلیمر” است و بنابراین عنوان “انجمن ملی صنایع پلاستیک و پلیمر ایران” همانند آن است که یک رستوران مهمترین غذای خود را “چلوکباب + برنج” اعلام کند.
کارشناسانی که همراه یا پشت سر آقایان بودند می دانستند که آوردن عنوان “پلاستیک” به دنبال “صنایع” فارغ ازینکه یک جعل قابل شکایت توسط همین نگارنده بود (که همانند سی و چند سال خون دل خوردن از کپی کاری نوشته هایمان شکایتی از هیچ رسانه ای نکردیم، این را هم به فراموشی سپردیم) در جای خود گنجی در خود مستتر دارد که عبارتست است اعتبار “صنایع پلاستیک” برای فریب دیگران و در راس آنها رسانه از پیش تعیین شده با مدیری مشخص برای استفاده از این ترکیب، تا به موقع بتواند از آن سود لازم را ببرد و بعد هم خداحافظ و بعد هم… افسوس می خورم که چرا در همین مورد هم چشمم را همانند اقدامی که لشکر روسپی های دهه ۷۰ تحت امر مرحوم عطاءالله بهمنش (که مردی شریف و خوشنام و محبوب جامعه بود و به ناچار توسط مدیری کثیف به وادی هدایت سازمان بازرگانی یک مجله کشیده شده بود و واقعا از اصل ماجرا بی خبر بود) ، و یا تک روسپی های بعدی که با همین روش جلو رفتند، بستم و به احترام خیلی از دوستان، از همین حق هم گذشتم. در همین مورد هم جالب اینست که روز ۱۷ شهریور سال قبل هنگامی که دوستان تصور کردند دیگر “صنایع پلاستیک”ی وجود ندارد (و فقط تصور می کردند) و یا اینکه دیگر جعل عنوانش پولساز نیست بعد از ۶ سال تذکراتی که در همین رسانه به آنها داده می شد، تصمیم به حذف واژه “پلاستیک” گرفتند (کلیک کنید).
اما در مورد شوق خدمت، چه کسی است نفهمد که اگر هیچ یک از مدیران تشکل ها به تمامی اعداد و ارقامی هم که به تشکل ها می آید و می رود، نیازی نداشته باشد و به آن نگاه چپ هم نکند، کمترین تاثیر این خدمت های “ملی” و “همگنانه” اینست که وزیر و وکیل مملکت با روسا و اعضای تشکل ها از نزدیک آشنا شده و حتا اگر برایشان کاری نکنند، دست کم سلامشان را پاسخ می دهند. با این حال، ۳۰ سال نگاه مستند + تقریبا ۱۰ سال نگاه در سکوت همراه با کلی تجربه از نتایج نخستین آخرین تشکل هایی که خود به طور مستقیم بانی تاسیسش بودم (سال ۱۳۶۵) نشان می دهد که در هیچ شرایطی (چه رکود، چه کمبود مواد) هیچ یک از کارخانه های متعلق به مدیران تشکل ها، نه کمبود مواد آورد، نه تولیدش محدود شد و نه مشکلات جدی پیدا کرد. گرچه اطمینان داشتم که روزی روزگاری نه چندان دور سپاه ائتلاف نیاز های دگرگونه و پنهان کشور به مواد پلیمری از نوع پلاستیک در کنار غلبه ی سیاه فروشان مواد عرصه را به همین ها هم تنگ خواهند کرد و آن روز است که اعضای تشکل ها و روسای آنها که نمایندگان اعضای تشکل های خود هستند، صدایشان در آید، و به بی عملی و نخوت برخی از “مللیون” اعتراض کنند. گرچه (به شهادت حاج آقا هنرجو که مدتهاست از ایشان بی خبر هستم) به رغم تمام ستم هایی که بر این نگارنده رفت، از دی ماه سال ۹۶ با دریافت اطلاعاتی ویژه، بارها و بارها به خاطر خانواده های کارگری، دست یاری به سوی آنان دراز کردم و بارها و بارها خواهش کردم که بیایید جلسه ای خصوصی و بدون حضور هیچ رسانه ای تشکیل دهیم تا بگویم چه سرنوشت شومی در انتظار این صنعت است. اما چه شد؟ فقط سکوت مطلق پاسخ آن همه هشدار بود و به همین دلیل هم تصمیم گرفتم اصولا از این صنعت پای بیرون کشم و به رسانه بین المللی و بسیار موفق خود بپردازم.
از مدتها قبل صدای اعتراضات از سوی صنعتگرانی که با پی وی سی سر و کار دارند به گوش می رسید و مشخص بود که بی عملی و نخوت برخی از اعضای هیات مدیره انجمن ملی دیگر کارد را حتا به استخوان انسان هایی مثل رییس سلیم النفس انجمن پی وی سی هم که خود سال ها در مقام ریاست همان تشکل هم بوده رسانده و امیدی به عملکرد تشکلی که فقط به پایش پول ریخته اند ندارند و دست کم دیگر ضرورتی برای ادامه راه با این تشکل نمی بینند.
روز سه شنبه ۸ مهرماه همین هفته به ناگاه رسانه های این صنعت برای تشکیل جلسه ای احضار شدند و برونداد آن اعلام خروج نخستین تشکل از انجمن بود (اینجا را کلیک کنید). وقتی خبر را خواندم، آن را به انقلابی سبز در این صنعت تعبیر کردم که سرانجام یک مدیر با شرف و با جسارت به نمایندگی از هیات مدیره انجمن پی وی سی پرچمدار آغاز آن شده است. ایشان، و به طور قطع دیگرانی همانند ایشان به این نتیجه رسیده بودند که دیگر تحمل خیلی ها و از جمله نخوت ها و بی عملی های مرد بدهکار بانکی و از یاد رفته ۱۶ میلیارد تومانی برایشان محال است و به همین دلیل برای حفظ شرافت خود لازم است، پای از این بارگاه بیرون کشیدند. هنوز ۲۴ ساعت ازین خبر نگذشته بود که خبر خروج دومین تشکل هم بیرون آمد (کلیک کنید) و به این ترتیب، حال می توان شاهد (نه منتظر) فروپاشی انجمنی بود که از بنیان سست بود، زیرا تنها اصلی که در آن وجود نداشت عشق به خدمت به خانواده های کارگران شاغل در این صنعت از طریق کمک به تحول صنایع عضو بود. آغاز این انقلاب سبز را به تمامی اهل صنعت تبریک می گویم و امید دارم که سایر تشکل ها هم به این راه آغاز شده و دلایل عمیق آن بیاندیشند.
یک انجمن ملی، بایستی انجمنی به واقع سراسری باشد و در عین حال هیچکس نباید تصور کند که می تواند “تیر و کمان” خود را برداشته و آن را سیبل موفقیت های شخصی و رفع مشکلاتش قرار دهد. در عین حال مهمترین وظیفه انجمن ملی این بوده است که تمام قد جلوی دولت و پتروشیمی ها و وزارت صمت بایستد و با اثبات اینکه آنچه که به عنوان خوراک دریافت می کند، متعلق به ملت است و بر اساس همان منطقی که سوخت گران شد، واحدهایی که خوراک ارزان می گیرند، محصول را هم ارزان و مستقیم به تولید کننده واقعی بفروشند. در چنین شرایطی رصد کردن تولیدکننده ها می تواند با انجمن باشد که تولید کننده به دلال مواد تبدیل نشود.
والسلام و عذرخواهی از تطویل کلام
یار همیشگی صنعتگران با شرف این قلمرو
احمد علی ساعت نیا
پنجشنبه ۱۰ مهرماه ۱۳۹۹
توضیح: مسوولیت تمامی این نوشته با بنده است.