امسال شادباش نورزی، با همه سالهایی که برای شما شادباش نوروزی نوشتم، تفاوتی مهم دارد، که همین موضوع باعث تطویل سخن و در نتیجه متن شده است. نفس زمستان ۱۴۰۰ نیز به شماره افتاده است و تا چند ساعت دیگر با فرا رسیدن لحظه تعادل بهاری، نه تنها یک سال بلکه یک قرن در تاریخ ما که به هجری شمسی نگاشته می شود، به پایان می رسد. قرنی که در آن، این ملک و مردمانش چه بسیار فرازها و فرودها که ندیده اند. از انقراض قاجار و برآمدن دودمان پهلوی، تا انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷. از به قهقهرا رفتن برخی از خواست های مشروطه تا آزادی های اجتماعی و شخصی و برخی پیشرفت های اقتصادی دوران پهلوی. از همراهی با ناتو و آمریکا تا گردش به شرق. از اشغال وطن به وسیله روس و انگلیس تا دفاع جانانه جوانان پرشور در جنگی که هشت سال تمام، بسیاری از پیشرفت های چند دهه ی گذشته را به عقب راند. از تزلزل مملکت در تابستان ۱۳۲۸ تا جزیره ثبات خوانده شدن ایران توسط کارتر درست چندی پیش از بزرگترین تحول چهل سال اخیر در کشور. از سکولار شدن قدرت در دوران پهلوی ها تا بازگشت به خویشتن به قول شریعتی در بهمن ۱۳۵۷ و تسلط ارزش های مذهی بر قدرت سیاسی. از تعیین تکلیف سرنوشت ملک و ملت به دست روس و انگلیس و روسوفیل و انگلوفیل تا شعار استقلال، آزادی و اشغال لانه جاسوسی در ۱۳ آبان.
به راستی قرنی پر حادثه بر کشورمان گذشت، در این قرن جهان هم به همین سیاق، پَستی و بلندی های بسیار را به چشم دید. دو جنگ جهانی، حملات یازده سپتامبر، جنگ سرد، جنگ ویتنام، جهان دو قطبی، نظم نوین جهانی و … آخری هم که تهاجم روسیه به اکراین … قرنی که گذشت را می توان به واسطه مدرنیزاسیون از بالای خاندان پهلوی، قرن ورود ایران به جهان مدرن دانست. جهانی که قجر، با افکار پوسیده اش، مملکت را سالها پشت در ورودی آن نگاه داشته بود. شاه سابق در سر خود ورود به دروازه های تمدن بزرگ می پروراند، و جوانان انقلابی در پی ارزش های دیگری بودند. تضاد دولت و ملت در ایران ریشه های دوهزار و پانصد ساله دارد !!
قرن گذشته اما، از منظر اقتصادی بسیار اهمیت داشت. «نفت» عامل زیر بنایی بسیاری از اتفاقات فوق الذکر بود، چه سیاسی، چه اجتماعی و چه فرهنگی! نفت و اقتصادِ نفتی شده، نقشی بی بدیل در این یکصدسال اخیر در سرنوشت ایران و ایرانی بازی کرد. از امتیاز نفت به ویلیام ناکس دارسی گرفته تا لغو آن و قراردادهای جایگزین، تا تهدید آخرین پادشاه دودمان پهلوی به عدم تمدید قرارداد با کنسیرسیوم و محرومیت هفت خواهران نفتی از منابع ایران! از تامین نفت غرب، تا جایگزینی کامل مشتریان با شرق! به درستی می توان، نفت را، محور همه اتفاقات مهم قرن گذشته برای این مملکت نامید. از «عقاب اوپک» نامیده شدن، تا «تحریم ظالمانه ای» که صدور نفت ایران به چندصد هزار بشکه رساند. اقتصاد ایران، در قرنی که گذشت و به ویژه در نیمه دوم آن و از اواخر حکومت پهلوی به یک «اقتصاد نفتی» بدل شد که تبعات مشخصی در بر داشت. به حاشیه بردن بخش خصوصی به علت دریافت ارز کافی توسط دولت مرکزی اقتدارگرا، با کمک فروش نفت تا ابتلا به بیماری هلندی در اقتصاد، که هر آنچه در دهه چهل شمسی ساخته شده بود را به علت واردات بی رویه در خطر قرار داد. متاسفانه، پس از انقلاب و به ویژه جنگ با افزایش درآمدهای نفتی، شاهد کمرنگ تر شدن نقش بخش خصوصی خاصه در حوزه تولید بودیم و درست در دولت احمدی نژاد که کشور در هشت سال معادل تمام تاریخش نفت فروخت و دلار نفتی گرفت، با به میدان آمدن بخش جدیدی که رییس جمهور سابق به آن نام «خصولتی» نهاد، فضای تنفس حداقلی برای بخش خصوصی کمتر و کمتر شد.
در حوزه سیاست، در همه ادوار تکیه بر اقتصاد نفتی، تنها بر تضاد دولت و ملت دامن زد، و دولت را از مالیات ملت بی نیاز گردانید. از همین رو، شاید این تحریم ها از یک زاویه به یاد حکومت انداخت که بر مردمانی حکومت می کند که باید در بزنگاه های تاریخی در میدان حضور داشته باشند. با همه این حرف و حدیث ها و کلیات مذکور که می تواند موافقان و مخالفانی داشته باشد، سال ۱۴۰۰ در شرایطی به پایان می رسد که در یکی از سیاه ترین ادوار اقتصادی کشور به سر می بریم و در افق هیچ نور امیدی دیده نمی شود. در این مورد شاید، اشتراک نظر به مراتب بیشتری نسبت به برداشت های تاریخی داشته باشیم. نمی خواهیم در این لحظات تحویل سال حرف تلخ بزنیم، اما به عنوان یک رسانه مسوول، موظف به واقع نمایی و پرهیز از سپید و سیاه نمایی هستیم. هر چند به نظر می رسد که توافق وین پیرامون مسائل هسته ای و به قول برخی منابع حتا بیش از آن، بیش از پیش به خط پایانش نزدیک شده است، اما پرسش اساسی فعلا انعقاد قرارداد نیست!! پرسش اساسی آنست که قرارست در پی این قرارداد چه اتفاقاتی بیافتد؟ آزاد شدن چند ده یا صد میلیارد دلار دارایی های ایران؟خب این دارایی ها، قبلا توسط دولتِ گذشته و همین دولتِ حاضر، به اصطلاح پیش خور شده اند و معادل ریالی ارزهای مسدود شده ی ایران، با این استدلال که بالاخره به کشور بازخواهند گشت، توسط بانک مرکزی برای خرج هزینه های جاری بودجه، در اختیار دولت ها قرار گرفته است!!! تبدیل دوباره این منابع به ریال، غول نقدینگی را بزرگتر می کند و در نتیجه بر تورم هم خواهد افزود، که به بیان ساده یعنی بی ارزش تر شدنِ این یکی بی ارزش ترین ارزهای دنیا!!! علاوه بر این، متاسفانه حالا هم اوراق فروشی و مدیون کردن دولت های آتی و نسل های آینده به یک خط مشی بی سرانجام دولت ها بدل شده است، تا برای رفع نیازهای جاری خود، دول آتی را با بدهی های سنگین تنها بگذارند! این به تعویق انداختن مواجه شدن با حقایق اقتصادی کشورست که یکجا دیگر امکان پذیر نیست، شاید نزدیکی به این نقطه بازگشت ناپذیر، خوش بینی های فزآینده در وین برای احیای توافق برجام را تشدید کرده است. اما آیا از این قرارداد، سرمایه گذاری های وسیع بر می آید!!؟! تجربه برجام و نیز مخالفت های صریح جمهوری خواهان کنگره و دولت اسرائیل و لابی های رنگ و وارنگش در دی سی با این قرارداد و هر توافق دیگری، نمی تواند دورنمای مثبتی به ما بدهد. دست کم همه خواهند ایستاد تا ببینند، در دوره آتی انتخابات یاست جمهوری آمریکا، دموکرات ها به پیروزی می رسند یا جمهوری خواهان؟ تازه در صورت بازگشت مجدد بایدن به کاخ سپید، این سرمایه گذاری ها اولا کوتاه مدت، و با پیش شرط اجازه خروج بدون هیچ جریمه در صورت بازگشت تحریم ها خواهند بود. این قبیل سرمایه گذاری ها، شاید برای آنها نانی داشته باشد، اما برای ملت آبی هم ندارد! چرا که اقتصاد و صنعت ما نیازمند تزریق نقدینگی خارجی تحت عنوان سرمایه گذاری در شئون و اشکال گوناگون، برای به احیا و سپس روز رسانی خودست. شخصا معتقدم که اصولا جز در بخش هایی خاص، اتفاقی نخواهد افتاد . ما تنها خواهیم توانست اندکی نفت بیشتر بفروشیم و پولش را به داخل بازگردانیم. یا برای مدتی نه چندان بلند، بازگرداندن ارز حاصل از صادراتِ عمدتا مرتبط با نفت و مشتقات آن {پتروشیمی و پالایشی} به شکل عادی خواهد بود. متاسفانه، خود تحریمی های اقتصاد ما، بیش از سایر تحریم ها دست و پای فعالان اقتصادی را بسته است. تسهیل فضای کسب و کار، رعایت انصاف و عدم باندبازی و رانت خواری و مبارزه با مفاسد اقتصادی، مهمترین چیزی است که اقتصاد بیمار ما به آن نیاز دارد.
بگذارید خلاصه کنم٬ با شرایطی که فعلا شاهد آن هستیم، سال آتی، سال بدهی های سنگین دولت، کمبود بودجه و بی ارزش تر شدن ریال خواهد بود. این مهم ، تنها می تواند در صورتیکه نفع همه مشاغل و اصناف به یکسان دیده شود، سبب گردد تا یک مزیت رقابتی برای صادرات ایجاد شود. فراموش نکنید که “کیفیت” و “ارازن تر بودن از سایر نمونه های مشابه “در کنار هم می تواند برای توفیق در بازارهای جهانی و منطقه ای معیار باشد و الا ارزان فروشی صرف، راهگشای همین صادرات محدود غیرنفتی هم نیست. یادمان باشد، به همین دلیل انتظار نداریم که قیمت دلار حتا پس از توافق هم به شکل معنا داری کاهش یافته و ارزش پول ملی بالا برود.
ما نیازمند به روز رسانی صنایع در کشورمان هستیم. در حوزه صنعت پلیمر که صنعت تخصصی ماست، کشور به شدت نیازمند آنست که پتروشیمی های ما به سمت تولید چیزهایی بیش از متانول، اوره، اتیلن، پروپیلن یا نهایت پلی پروپیلن و پلی اتیلن بروند. واقعیت این است که ما سخت نیاز داریم که صنایع پایین دستی در بحث مواد اولیه، از فاکتور دلار رها شوند. چه معنا دارد، پتروشیمی به ریال هزینه کنند و در بازار داخل از صنایع پایین دستی برای مواد اولیه ی نه چندان مرغوبشان دلار طلب کنند!!! باری،مخلص کلام آنکه در آستانه ورود به قرن جدید، ما نیازمند یک بازنگری اصولی به شیوه حکم رانی اقتصادی هستیم. مبارزه با مفاسد اقتصادی به شکل واقعی، حذف ژن های خوب از پروسه ی واسطه گری هایِ عجیب و غریب، رانت زدایی از اقتصاد و جلوگیری از ویژه خواری ویژه خواران، اولین و مهمترین گام است. آیا اراده ای برای انجام این مهم وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش بسیار دشوارست. متاسفانه، کارنامه کشور در این زمینه اصلا قابل دفاع نیست. برای مثال ما می دانیم که «جمشید بسم الله» مشکل رها شدن فنر قیمت ارز، و رشد سیصد درصدی آن نیست. حال دستگاه قضا به دنبال «سلاطین» باشد، ما نیازمند اصلاح رویه سلطان سازی هستیم. تا بستر فساد وجود دارد، فاسد هست برای حذف فاسد، باید بستر رشد آن را پالود. این همان زوایه دیدی است، که مسوولان قضایی – امنیتی ما به دلایلی علاقه ای به نگاه از آن ندارند.
باری، در قرنی که گذشت، ما دست کم در نیمی از آن نتوانستیم از منابعی که در دست داشتیم به شکلی بهینه استفاده کنیم. اقتصاد بنیان همه چیزست. اگر می خواهیم “اخلاق” مضمحل شده دوباره سامانی یابد، باید به فکر سر و سامان دادن به اقتصاد و توزیع عادلانه ثروت در کشور باشیم. باید به فکر تولید شغل باشیم، تا با فقر زدایی از جامعه زمینه ها و بسترهای انواع ناهنجاری های اجتماعی را تا حد ممکن خشک کنیم. در این بین، باید خیلی مواظب بود به کارخانه بی جیره و مواجب دنیا و حتا کشورهایی خاص در دنیا بدل نشویم. باید قانون کار در حمایت از کارگران احیا شده و قراردادهای سپید، از فضای کاری کشور رخت بربندند. حداقل حقوق معقول و ضمانت و امنیت شغلی به کارگر، زمینه ساز بالاتر رفتن راندمان و مسئوولیت پذیری بیشتر این قشر زحمتکش است. ما نیاز به یک “بازسازی تکنولوژیک” در کشور داریم. اگر روزگاری، مدرن کردن اقتصاد کشور، ساخت راه آهن، خودروسازی و وارد کردن انواع صنایع و ادوات تولید ثروت به کشور بود، و کارآفرینانی در بخش خصوصی این مهم را به سرانجام رساندند و نتیجه شد یک دهه رشد دو رقمی اقتصاد کشور در دهه چهل شمسی، علت چیزی جز برچیدن بساط فئودالیسم و نیز میدان به بخش خصوصی نبود. همین اقتصاد، با ورود هر چه بیشتر دولت پهلوی در دهه پنجاه به واسطه افزایش سرسام آور قیمت جهانی نفت، رو به ضعف نهاد و با تورمی همراه شد که ریشه های دیگر انقلاب ۵۷ را آبیاری کرد.
کشور از نظر محیط زیستی در یک ابر بحران واقعی به سر می برد، لذا ضرورت دارد در فصل نو شدن طبیعت، به شکلی جدی به تسکین آلامی که سومدیریت ها بر سر طبیعت آورده اند، پرداخت. در این راه صنعت پلیمر، یک تیغ دولبه است. اگر به سمت و سوی اقتصاد چرخه ای (چرخشی) یا همان Circular Economy برویم و چرخه عمر پلاستیک ها را ببندیم، نخست به منابع آیندگانِ کمترین دست اندازی کرده ایم و ثانیا بیشترین ارزش افزوده را تولید نموده ایم، چه اینکه مواد اولیه ما همان ضایعات پلیمری ما بوده اند. از سوی دیگر، کشور ما با بحران بی آبی رو به روست، بحرانی که در دهه هشتاد شمسی، به یک ابر بحران بدل شد و امروز نتایج فاجعه بار آن را در قالب خشکسالی، نشست دشت های کشور، خشک شدن تالاب ها، هورها و دریاچه ها، طوفان های شنی که دیگر برای استانهای مرکزی هم عادی شده و حتا به تهران هم رسیده است، مشاهده می کنیم. همه اینها، هنوز هم قابل مدیریت است. استفاده از آبیاری قطره ای (که از خدمات صنعت پلیمر به کشورست) به شکل وسیع می تواند تراز تولیدات محصولات کشاورزی ما را از یکسو حفظ کند، و از سوی دیگر میزان آب مصرفی را به شکل جدی تقلیل دهد. برای همه اینها ما نیاز داریم، ابتدا صنعت پلیمر و پتروشیمی کشور را، یکبار دیگر نوسازی کنیم. پتروپالایشگاهها جایگزین پالایشگاهها و پتروشیمی های تک منظوره شوند، و متدهای جدید تولید در کشور وارد شده و نهادینه شوند. اگر روزگاری تبدیل یک سری منابع طبیعی به محصول مصرفی، تولید نامیده می شد، امروز تولید علم و تکنولوژی خود یک صنعت مادر به شمار می رود. البته هیچ یک از این کارها یک روزه شدنی نیست. اما شاید با کمی حزم و مال اندیشی، و نگاه ملی به تمامی شئون بتوان از حالا وارد پروسه جریان سازی برای آینده صنعتی این مرز و بوم شد. مطمئن باشید، جهان آتی و حتا حال حاضر، جهانی است که در آن صنعت پلیمر و بازیافت به یکدیگر هر چه بیشتر نزدیک می شوند و کشور ما نیز باید به همین سمت و سو حرکت کند. جا ماندن از چهارمین انقلاب صنعتی دنیا، اینترنت اشیا در پروسه تولید، کارخانه های هوشمند، هوش مصنوعی در صنعت، خروج فیزیکی و ذهنی انسان از فرآیند تولید و خدمات ….. همه و همه، مواردی هستند که باید به آنها پرداخته شده و در یک طرح یا برنامه استراتژیک صنعتی آنها را به درستی و در جایگاه خود دید. بحث نیروی انسانی آزاد شده، در قبال ورود هوش مصنوعی و علوم انفورماتیک به صنعت، هم بحثی است که از سال ۱۹۸۲ توسط پروفسور آدام شاف با نگاهی انتقادی نسبت به تغییرات مذکور آغاز شده و هنوز هم در حال گفتمان سازیست. به هر حال، هر تغییری مزایا و معایبی دارد، مساله اینجاست که تا به حال کشورهای پیشروی صنعتی ثابت کرده اند، انقلاب چهارم صنعتی به همان میزان که نیروی انسانی را به صورت کامل از پروسه تولید خارج می کند، فرصت شغلی ایجاد می کند. هر چند دیگر اینطور نیست که این فرصت های شغلی به کسانی برسد که واجد هیچ تخصصی نیستند. بنابراین یکی از راهکارها، تربیت کارگران متخصص است تا ذیل عناوین گوناگون در موقعیت های جدید ناشی از انقلاب چهارم صنعتی، به تخصص جدید خود مشغول شوند.
سخن زیاده به دراز کشید. اما نکته ای بس مهم باقی است. همان میزان که باید به آینده و تغییرات آتی نگریست و به آن اهمیت داد، باید به تجربه و گذشته نیز توجه داشت و حاصل دسترنج گذشتگان را ارج نهاد. ما حتا در این زمینه هم که با فکر جمعی ما در تضاد نیست و با ذهنیت گذشته گرایِ شرقی ما همسویی دارد، موفق عمل نکرده ایم. آری، در این زمستانِ سخت بسیاری از بزرگان و پیشکسوتانی که می توانستیم از وجودشان بهره ها ببریم و از تجربیاتشان در راه تکرار نکردن خطاها و عدم بازآزمودن آزموده ها استفاده کنیم، دیگر در کنار خود نداریم، آری از این غفلت مداوم و مستدام تاریخی ما، تنها افسوسی می ماند از آنچه انجام نداده ایم و از گنجی که از کف داده ایم. اما هنوز چه بسیارند، بزرگان و پیشکسوتانی که می توانیم از محضر ذی وجودشان بهره ببریم. بیایید، تصمیم بگیریم که فردا روزی، افسوس امروز را نخوریم. در آستانه بهار طبیعت، در آستانه فصلی نو و شکفتن بنفشه ها، که همزمان شده است با آغاز سده ای نوین حرف و درد و دل بسیارست. کافی است، مسوولان سری به شهرک های نیمه تعطیل صنعتی بروند و به سخنان خاک خوردگان صنعت در هر زمینه ای گوش بسپارند. راه حل ها، به شدت آسان ولی در عین حال به غایت دور از دسترس می نمایند.
ما به عنوان قدیمی ترین رسانه صنعت پلاستیک کشور، آسیا و آفریقا، وظیفه خود می دانیم که این هشدار را به مسوولان صنعت کشور، خاصه صنعت پتروشیمی بدهیم که نگاه تبعیض آمیز به صنایع پایین دستی و بالادستی در این حیطه، باعث شده است که پتروشیمی ها روز به روز فربه تر شوند و صنایع تکمیلی و از جمله صنعت پلاستیک، دم به دم به مرگ و نیستی نزدیک تر. بیاید در سال نو، چشم ها را بشویید و با نگاه ملی و نه خصولتی؛ جور دیگری ببینید. چه بسا، این افق تیره، به روشنی بگراید، هر چند چنانچه شرحش رفت، این مهم در ابعاد کلان مستلزم بازنگری اصولی در بسیاری از مواضع و سیاست های کلان کشور، حتا در حوزه هایی جز صنعت است.
به هر حال، انسانست و امید. به قول معروف، انسان زنده است به امید. امیدواریم که سال نو، سال تحول باشد. حول حالنا الی احسن الحال و این مهم برای ما میسر نیست، جز با تحول در نگاه کلان به مساله تولید و اهمیت آن در کشور، با تغییر نگاه به بخش خصوصی،با زدودن اقتصاد از وابستگی به نفت، با تغییر ماهیت رابطه دولت و ملت که متاسفانه تابعی از اقتصاد نفتی است. بگذریم، می دانیم این حرفها تکرار مکررات است، ما موظف هستیم بگوییم تا شاید گوش شنوایی پیدا شود. برای همه عزیزان و سروران، مخاطبان و همراهان رسانه صنایع پلاستیک که در همه این سالها، وفادارانه همراه ما بوده اند، آرزو می کنیم که نوروزشان، شاد باشد و همایون روز و خجسته احوال باشند. در سال نو، قصد داریم با فرمت نویی به نزد شما بیاییم، شاید اندکی زمان ببرد، اما طرحی نو در سر داریم که در میان خواهیم انداخت. برای شما در سال پیش رو، سلامتی و رزق و روزی پر برکت از درگاه خداوندگار خلقت، که رحیم و بسی ستار العیوب است، خواستاریم. نوروزتان خجسته باد. بهار طبیعت و قرن نو بر همگان مبارک باد!
پی نوشت: [تسلیت به همکار قدیمی و پیشین صنایع پلاستیک]
مطلع شدیم که پدر گرامی همکار قدیمی و پیشین صنایع پلاستیک، جناب آقای فردین ساجدی، در آستانه نوروز، جان به جان آفرین تسلیم نموده اند و کالبد خاکی شان را ترک نموده و به عالم اعلی پیوسته و جمعی از دوستان و خانواده را در غم فراغ خود سیه پوش کرده اند. ضمن آرزوی سلامتی و صبر برای خانواده محترم ساجدی و شخص فردین عزیز، این ضایعه را به این دوست و یار قدیمی صنایع پلاستیک تسلیت عرض می کنیم. می دانیم که شایسته بود که یک مطلب در تسلیت به این همکار و دوست قدیمی صنایع پلاستیک تقدیم کنیم، اما به علت تقارن این فاجعه و عید نوروز، از این کار امتناع کردیم تا کسانی که به اینجا سر می زنند در ابتدای سال نو، تلخکام نشوند. تمامی همکاران صنایع پلاستیک، اعم از تحریریه، همکاران بازرگانی، سردبیر، صاحب امتیاز و مدیر مسوول این رسانه، ضمن ابراز همدردی با فردین عزیز، برای وی و خانواده محترمش آرزوی صبر دارند. فردین ساجدی گرامی؛ روح پدر گرامی تان شاد و یادشان جاوید.
روزبه ساعتچی
مسئوول رسانه فارسی صنایع پلاستیک