با آغاز هفتمین سال حضور دولت تدبیر و امید، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که این دولت هرگز نتوانست در قامت شعار “تدبیر و امید” ادعایی خود ظاهر شود.
بر اساس قلمرو تحریری این فضا، عملکرد دولت تدبیر و امید را با مقایسه ای میان انتصابات صورت گرفته در شرکت ملی صنایع پتروشیمی در دولت های احمدی نژاد و روحانی بررسی می کنیم.
اصغر ابراهیمی اصل نخستین مدیر منصوب دولت نهم در پتروشیمی بود که سردبیر وقت ماهنامه صنایع پلاستیک با درج یادداشتی زیر عنوان “مدیری که رفت، کسی که می اید” نقد اولیه به چنین انتصابی را مطرح کرد. حداکثر مسوولیت قبلی ابراهیمی اصل در صنعت نفت، مدیریت یکی از فازهای گازی در منطقه عسلویه با مدیریت شرکت پتروپارس بود. وی ساختار پتروشیمی را به هم ریخت تا به تصورش اشتباهات نعمت زاده را جبران کند. اما بخت با وی یار نبود تا بتواند حتا شاهد جوجه شماری در پاییزی باشد که مهندس نعمت زاده به کنایه در پاسخ به یکی از اداعاهای او مطرح کرده بود.
غلامحسین نجابت، عادل نژادسلیم و عبدالحسین بیات سه مدیر عامل بعدی پتروشیمی بودند که در زمان حاکمیت دولت های نهم و دهم در در راس مدیریت یکی از بزرگترین صنایع مادر کشور قرار گرفتند.
با روی کار آمدن دولت شعار تدبیر و امید و ورود مهندس زنگنه به عنوان سکاندار با اختیار تمام وزارت نفت، و به صورت منطقی انتظار می رفت که وی موجب ثبات مدیریت های زیرمجموعه وزارت نفت شود به ویژه آنکه زنگنه با ادعای برکناری گروهبان ها و جایگزینی ژنرال های نفتی به وزارت نفت ورود کرده بود. زنگنه در گردهمایی بزرگداشت پنجاهمین سال تاسیس پتروشیمی به صراحت ادعا کرد که آنچه باعث عقب ماندگی پتروشیمی در ۸ سال قبل شده ناشی از سوء مدیریت بوده نه تحریم های اعمال شده علیه این صنعت.
در دولتهای نهم و دهم و با حضور وزرایی مثل وزیری هامانه، نوذری، علی آبادی، میرکاظمی و رستم قاسمی در ساختمان وزارت نفت، چهار معاون وزیر به عنوان مدیران عامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی در طبقه ۱۳ ساختمان شیخ بهایی نشستند. اما در دو دولت اخیر، روحانی اختیار وزارت نفت را به طور کامل به زنگنه واگذار کرد، تا خیالش از این بابت راحت باشد. اما وزیر ثابت منصوب دولت تدبیر و امید هم طی ۶ سال چهار مدیر عامل برای ساختمان شیخ بهایی برگزید. مهندس شعری مقدم با سابقه ای کافی در صنعت پتروشیمی، نخستین ژنرال بازگشتی بود تا همگان بازگشت ژنرال های قدیمی را باور کنند. با این حال روش مبتنی بر علم و تجربه و پاکدستی مهندس شعری مقدم ظاهرا آقای وزیر را خوش نیامد و زنگنه در چرخشی دور از انتظار بانویی کم سابقه را روی صندلی ژنرال ها نشاند. بانویی که به حکم مقررات وظیفه عمومی در جمهوری اسلامی حتا تمرین یک سرباز مشقی را هم نداشت و حتا در پست مدیر طرح های پتروشیمی هم نتوانسته بود موفق عمل کند. وی توسط تیم تشریفات و تیم روابط عمومی و به ویژه سرتیم آن (جناب ر.خ) به شدت از رسانه ها دور نگاه داشته می شد و در جند کنفرانس اتفاقی و اجباری مطبوعاتی هم اکثر پاسخ ها را دیگران و به ویژه آقای “رخ” می دادند. جنجالی که بر سر فراری دادن خانم “معاون وزیر” از دست پرسش های مهندس ساعت نیا در نمایشگاه رخ داد، زبان زد عده ای خاص شده بود. با این انتصاب، ظاهرا زنگنه موظف شده بود به نوعی وعده محقق نشده روحانی برای حضور زنان در کابینه را عملی شده نشان دهد. این گونه بود که بنابر اعتقاد برخی از کارشناسان، نمایش ژنرال بازی زنگنه در پتروشیمی خیلی زود جایش را به خاله بازی داد. در دولت دوازدهم، زنگنه با تغییری دیگر در تیم پتروشیمی نوروززاده را بدون هیچ سابقه ای در صنعت نفت، به جای شاهدائی آورد تا سیاسی بازی را جایگرین خاله بازی های راه افتاده در پتروشیمی نماید. نوروززاده صرفا نماینده چندین دوره مجلس شورای اسلامی را در کارنامه داشت. این نیز البته، پایان کار ژنرالهای کاغذی منصوب شده در پتروشیمی نبود و شیخ الوزراء با مطرح شدن بحث لزوم کنار رفتن مدیران بازنشسته، نوروززاده ی شستایی را کنار گذاشت و بهزاد محمدی مدیرعامل شرکت اویک را به پتروشیمی آورد.
اما، نکات جالب در رابطه با این انتصاب ها در این دولت ها به این شرح است:
– دولت احمدی نژاد به رغم انتصاب چندین وزیر و سرپرست در وزارت نفت و اعمال نظر زیاد در کار آنها (که حالا با کشف انواع اختلاس ها نتیجه اش شکوفا شده) تنها چهار مدیرعامل در شرکت ملی صنایع پتروشیمی منصوب کرد. و در دولت روحانی هم با وجود زنگنه ای که وزیر مطلق العنان نفت است، تا اینجای کار بازهم پتروشیمی شاهد چهار انتصاب مدیریتی بوده است.
– از چهار مدیرعامل پتروشیمی منصوب شده در دولت احمدی نژاد تنها نخستین مدیرعامل (ابراهیمی اصل) بیرون از صنعت و غریبه محسوب میشد و نجابت، نژادسلیم و بیات همگی کسانی بودند که جزو خانواده پتروشیمی محسوب میشدند.
– از میان مدیران عامل منصوب زنگنه تنها شعری مقدم و شاهدائی جزو خانواده پتروشیمی محسوب می شدند. نوروززاده که آمده بود تا الفبای پتروشیمی را یاد بگیرد و محمدی هم که از شرکتی آمده که حتا در جایگاه پیمانکاران طرح های درجه دوم پتروشیمی هم نبوده است. جایگاه او چیزی تقریبا مشابه ابراهیمی اصل است. محمدی دقیقا از شرکتی به پتروشیمی آمده است( اویک) که به نوعی رقیب پتروپارس شرکت ابراهیمی اصل هم محسوب می شود. مدیران منصوب احمدی نژاد در پتروشیمی هیچیک بازنشسته نبودند ولی در انتصاب صورت گرفته توسط زنگنه، شعری مقدم و نوروززاده دو مدیری بوده اند که پس از بازنشستگی در این سمت منصوب شده بودند.
– به اعتقاد کارشناسان زنگنه چندان اعتقادی به توانمندی نوروززاده برای سروسامان دادن به اوضاع پتروشیمی نداشت بلکه به تعبیری این انتصاب در واقع واکنش یا ضرب شستی بود به اقدامی که نعمت زاده وزیر وقت صمت انجام داده بود. زنگنه دکتر منصور معظمی یکی از مدیران شناخته شده و خوشنام نفت و پتروشیمی که به تعبیر خودش جزو ژنرال ها محسوب می شد را از معاونت وزارت نفت ربوده و به معاونت وزیر صمت در ایمیدرو منصوب کرده بود. زنگنه هم به حساب خودش نوروززاده ی کنار گذاشته شده از سوی نعمت زاده را از شستا به پتروشیمی آورد تا جواب “های” نعمت زاده را با “هوی” داده باشد. همین جا به جایی ها هم موجبات تنش میان این دو وزیر شد، گرچه به یمن بودجه بی حساب و کتاب وزارت نفت، ظاهرا زنگنه هم نوعی مجمع تشخیص مصلحت در سایه درست کرده و اخراجی ها را در آنجا پناه می دهد.
– بعد از آمدن محمدی و رفتن نوروززاده از پتروشیمی تازه معلوم شد این مدیر سیاسی و بیگانه با پتروشیمی چه خرابکاری هایی که نکرده و چه رانت هایی که توزیع نشده بود؟ قصه ی پرغصه مدیریت نوروززاده آنجا علنی شد که مشخص گردید نوروززاده تا آنجا که دستش میرسیده و سهام متعلقه در تمامی شرکت های پتروشیمی اجازه می داده دوستان، یاران و رفقای خود در دوره های مختلف نمایندگی مجلس را به عضویت هیات مدیره شرکت های مختلف پتروشیمی در آورده است. عضویت هایی که به جای آنکه برای شرکت های پتروشیمی قاتق نان باشد قاتل جان بوده و بعید است زنگنه همان موقع هم بی اطلاع بوده باشد.
حالا به گفته کارشناسان، زنگنه است و یک صنعت پتروشیمی که آنرا حیاط خلوت خود قرار داده و انبوهی از وعده های داده اما عمل شده ای که عملا روی دست دولت مانده است. از مذاکرات یک به یک زیر سووال با شرکت های نفتی بزرگ جهان (سنبل اصلی اش “توتال” فرانسه) تا افزایش تولید محقق نشده در پایان سال ۹۷ تا کلنگ زنی های باور نکردنی طرح های کاغذی پتروشیمی، که البته داستان تحریم ها همواره دستاویزی مثبت برای توجیه هزینه های میلیونی نجومی در صنایع نفت و پتروشیمی است.
آنچه باقی می ماند، سرنوشت کارخانه های وابسته به پلیمرهای ساخت ایران و پلیمرهای وارداتیست و ساختمان بی برنامه شیخ بهایی و امکان تعطیلی بسیاری از انها به دلیل منفعلانه عمل کردن انواع و اقسام تشکل های رنگ و وارنگ، همانطور که سه سال است مهندس ساعت نیا گفته و کسی نشنیده است.
در ارتش سابق نه گروهبان ها و نه ژنرال ها، هیچیک، کارساز واقعی نبودند و همه کارها به دست “سرکار استوار”ها بود، آیا وقت آن نرسیده که برای نجات صنعت کشور در این بخش، یک سرکار استوار به ساختمان شیخ بهایی اعزام شود؟
مقاله وارده