- تیتر “سلام آقای رییس جمهور” که برای این مطلب انتخاب شده، در مجموعه “صنایع پلاستیک” تیتری سابقه دار است. این تیتر در آغاز ۵ دوره از ادوار یاست جمهوری ها، خطاب به روسای جدید آن دولت نوشته می شد. با این حال اما، از این تیتر، فقط در ۵ نوبت آن هم در آغاز دولت های مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی (۱ نوبت)، دکتر محمد خاتمی (۱ نوبت) دکتر احمدی نژاد (۱ نوبت)، دکتر حسن روحانی (۱ نوبت) و حالا شما، چناب دکتر مسعود پزشکیان (۱) به منظور اعلام نظرات خود به روسای محترم جمهور برای بیان شرایط موجود و راه حل هایی که به نظرم می رسید، اسفاده شده است. تعجبی هم نداشت که به رغم انتشار آن در ماهنامه صنایع پلاسیتیک* و ارسال پیشاپیش همان متن به نهاد ریاست جممهوری هرگز هیچ پاسخی دریافت نشد و هیچ فردی هم با این نگارنده تماسی نگرفت!. با ابن حال، تیتر دومی هم وجود داشت که برای روسای دولت هایی که به دور دوم می رسیدند، استفاده می شد. آن تیتر هم به صورت “با سلامی دوباره” فقط در دو نوبت آغاز ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی و دکتر محمد خاتمی، نوشته شد و دیگر بس.
هدف از نگارش این “یادداشت های سردبیری” هم روشن بود. مجموعه ی “صنایع پلاستیک” که از آغاز راه و روش روزنامه نگاری بی طرفانه (نه بی نظری) را پی گرفته بود و هنوز هم در همان راه است، و بر اساس استانداردهای جهانی حرفه ی روزنامه نگاری، وظیفه داشت و دارد که نظرات خود از تحلیل وضع موجود را به منظور آشنایی روسای دولت ها و در جهت اعتلای عملکرد آنها به دستگاه اجرایی کشور منتقل نماید، اینک بازهم این وظیفه را احساس می کند، تابا رییس دولت مطرح نماید؛ درست همان درخواستی که جناب پزشکیان در اکثر سخنرانی های خود به آن اشاره می کنند. این هم، سخن بنده با جناب رییس جمهور جدید: تا دیر نشده!
یکی از دوستان قدیم (که البته دیگر نمی توانم از او به عنوان دوست نامه ببرم، زیرا به جمع کازینوی “همت” ی ها ملحق شده. اگر علاقمند هستید، لطفا به اینجا رجوع کنید و پی نوشت ۳ آن را مطالعه فرمایید.) تعریف می کرد که روز نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد او یکی از افراد تیم محافظتی بوده که مقرر شده بود به منزل رییس جمهور مراجعه کرده و او را تا پاستور هدایت /محافظت کنند. او می گفت که: بعد از چندین بار دق الباب حاج خانوم آمدند دم در و گفتد چون روز اوله، حاج آقا زود تر رفتن. این بنده خدا و تیم همراهش نیز به چند دسته تقسم می شوند تا اتوبوس های منتهی به بهارستان را جستجو کنند. سرانجام هم پس از یافتن رییس جمهور مردمی در یک اتوبوس و پایین آوردن وی، بعد از کلی اصرار، سرانجام با تهدید او را سوار ماشین اسکورت کرده و در میان راه او را توجیه می کنند که: شما به یاد بسپارید که هر جا برنامه ای دارید، اختیار با خودتان است. اما برای رفت و بازگشت اختیارتان با ماست. {ضمن اینکه بر درست یا غلط بودن این اظهارات تاکیدی ندارم، اما اگر درست بوده باشد،ظاهرا جناب رییس جمهور در حد کفایت توجیه نبوده است}.
اما چرا به یاد این خاطره افتادم؟ برای آنکه از مجموعه سخنان، زبان بدن ( Body Language ) و خلاصه “گفتار و رفتار و کردار” ایشان دلنگران می شوم که مباد روزی که مردم ایران دریابند که ایشان نیز همانند دکتر محمود احمدی نژاد** ّبه دلیل سرعت و سیاستی که در انتخابشان صورت پذیرفت، بازهم کاملا توجیه نشده باشند. و اگر چنین باشد، آن گاه باید به همان تمثیل معروف “کارل مارکس” بیاندیشیم که : “تاریخ دو بار تکرار میشود، بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی“. به هر روی، وظیفه خود می دانم که ضمن بر شمردن برخی از شرایط حادی که کشور را به یک دیگ جوشان تبدیل کرده و هر آینه احتمال انفجار آن وجود دارد، پس بهتر است به حکم وظیفه یک شهروند مسوول، بعضی راهکارهای ممکن الوجود را مطرح سازم تا اگر به آنها توجه شود، شاید دمای این دیگ جوشان کاهش یابد:
۱-نا ترازی انرژی: شما، آقای رییس جمهور، هفته قبل (اگر اشتباه نکنم) برای نخستین بار در سخنرانی مربوط به انرژی به نگاه زبان به ملامت مردم گشوده و آنها را در عدم رعایت مصرف با اروپایی ها مقایسه کردید و خواستید، هر کس اگر ۲-۳ لامپ روشن را خاموش کند تا ناترازی برق حل می شود. این قیاسی “معل الفارق” بود که نشان می داد مشاورین شما حتا در سطح عادی ترین مردم هم بر اموری که باید شما را پیش از سخنرانی آماده سازند، تسلط ندارند. در این رابطه اشاره بر چند نکته فرعی ضروری است؛
الف – اولا این روش (که مثل تسبیح نخ نما شده، در برابر توجیه هر مشکلی به زبان شما و بسیاری از مسوولان می آید) یعنی مقایسه وضعیت مردم ایران زیست با روش ها و تصمیمات سایر کشورها، کاری عبث، اشتباه و بی هوده است که مردم را بیش تر عضبانی می کند. آخر کجای برخورد مسوولان و تصمیمات دولت های ما با کشورهایی که مردم و کشور ما را با آن مقایسه می کنید ، شباهت دارد که مصرف برق و بنزین مان و سایر انرژی هامان شباهت داشته باشد؟ آیا شنیده اید که جوانانی از همان کشورها دایم در فکر مهاجرت باشند؟ آیا می دانید که اکثریت همان کشورها، با هر نوع نظام سیاسی، وظیفه دارند حداقل معیشت را برای مردم خود تامین کنند؟ آیا می دانید که در آن کشورها، این نخست وزیر و وزرا و روسای دولت ها هستند که از مردم می ترسند؟ و آیا از خود دلیل همراهی مردم با دولت ها را پرسیده اید؟ چرا در این کشور، هرآنچه دولت ها می خواهند، مردم برعکسش را عمل می کنند؟
ب – در مورد مصرف برق و گاز، توصیه شما و تبلیغات صدا/سیمایی، خاموش کردن دو – سه لامپ یا کاهش دو-سه درجه دمای گرمایش است. امید که بدانید و تردید ندارم که می دانید اما به روی خود نمی آورید که اگر تمام مردم ایران هم تصمیم بگیرند دست به چنین اقدامی بزنند، میزان کل صرفه جویی حاصله، در حد خاموش بودن مزارع استخراخ “رمز ارزها” نخواهد بوذ؟ اصولا فارغ از این واقعیت، کافیست خودتان به صورت تصادفی در هنگام روشتایی آسمان از تعدادی بزرگزاه و خیابان عبور کنید تا مشاهده کنید که چرا این چراغ های پر مصرف روشن هستند؟
ج – در همین رابطه وزارت نیروی دولت شما در اقدامی با مزه، اعلام کرده که به کسانی که محل تولید مزارع استخراج رمز ارزها را معرفی کنند، جایزه خواهد داد. در این مورد هم بد نیست اشاره کنم که فارغ از اینکه مردم ایران اندک – اندک در حال تبدیل شدن به کارکنان خبرچین اما غیرقراردادی دولت هستند، اصولا طرح همین درخواست از فقدان دانش در همان مجموعه ی مسلط بر مصرف نیرو ی کشور حکایت ندارد. چرا؟ مگر بارها اعلام نشده ایران صاحب ماهواره شده و آن را به فضا پرتاب کرده است. بسیار خوب، کافیست شما از مسوولان هوا/فضا بخواهید که با ارایه تصاویر شهرها، وزارت نیرو را در یافتن این مزارع کمک کنند. می فرمایید این مزارع تحت استتار قرار دارد. می گویم، با استفاده از فناوری “تشعشات فرو سرخ” می توان دمای محل های تولید رمز ارزها را تشخیص داد. می گویید، این اقدام مشکلات امنیتی دارد، می گویم کافیست ادارات برق منطقه ای با بررسی گزارش های قطع و وصل های مکرر برق، به محل های تولید رمز ارزها نزدیک شده و آنها را پیدا کنید. واقعیت اما آنجاست که به واقع شما و دولت شما به احتمال قوی قصد آن را ندارید.
د- در مورد سایر ناترازی ها هم همینست. در واقع اراده ای که در کار نیست، هیچ بلکه شک هایی دیگر هم می تواند وجود داشته باشد.
۲- نفوذ دشمن: یکی دیگر از موضوعاتی که طی سال ها و به تدریج ماه ها و حالا هفته های اخیر، در رابطه با مشکلات، بسیار بر زبان مسوولان جاریست، “موضوع نفوذ دشمنان” است. اگر اشتباه نکنم، از سخنان مسوولان مملکت چنین بر می آید که آنان تصور می کنند که دایره ی نفوذ دشمنان به اماکنی همچون “دفاتر حمکرانی نظام، دفاتر روسای سه قوه، دفاتر فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی و نظایر آن” محدود می شود، حال آنکه از منظر این نگارنده و بر پایه بیش از نیم قرن تجربه روزنامه نگاری، قراین چنین حکم می کند که هر کشوری در دشمنی با هر کشوری دیگر، بر اساس هدفی که از نفوذ در آن کشور دارد، ابتدا “پاشنه آشیل” آن را یافته و سپس نفوذ خود را به سمت همان پاشنه آشیل هدایت می کند. ساده اندیشی است اگر بخواهیم نفوذ دشمن در ایران را در نهادها و افرادی که یاد شد، ارزیابی کنیم و خود را از اصل موضوع منحرف ساخته و نیروهامان را صرف پاکسازی آن ها کنیم. افراد حاضر در این نهادها از صذها فیلتر عبور کرده و مداوم زیر نظر قرار دارند و محال است دشمن بتواند به آنها نفوذ کند. پس آقای رییس جمهور، به جای مقصر دانستن مردم و به حکم مدیریت بر دو وزارتخانه مهم “کشور و اطلاعات” آیا بهتر نیست به پاشنه آشیل ها فکر کرده و متنفذین را در آنها جستجو کنید.
اندکی دقت نشان می دهد که در تمامی سال هایی که مقام رهبری در شعار سال خود از واژه های “تولید و صنعت” استفاده کرده اند، درست در همان سال وضعیت “صنعت و تولید” کشور بازهم وخیم و وخیم تر شده است؟ به راستی چرا؟ آیا صنعتگری که تمامی سال های فعالتش به دلیل عشق به صنعت شب و روز خود را تباه کرده، با خودش دشمنی دارد؟ خیر. آیا کسی را چنان شهامتی هست که با شعارهای مدبرانه ی سال های اخیر که تمامی آنها در حمایت از صنعت و تولید بوده، رویارویی کند؟ بازهم خیر. سرانجام، اما، چرا در همین دوران کوتاه ریاست جمهوری جناب پزشکیان که از قبل سیاست خود را پیگیری سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری اعلام کرده اند، وضع تولید و صنعت از بد هم بدتر شده و میزان دیوانسالاری دست و پاگیر چنان افزایش یافته که زمزمه های تعطیلی برای همیشه در میان آنان در حال رشد است؟
بازهم از منظر این نگارنده، مشکل در اینست که تحلیل های کسانی که موظف به یافتن “نقاط نفوذ دشمن” هستند، از مسیر اصلی منحرف شده است. به عبارتی می خواهم به وضوح عرض کنم که بر اساس قراینی که به شخصه بررسی کرده ام، برای ایجاد این وضعیت اقتصادی و متوقف کردن تولید و صنعت، نقطه ی نفوذ دشمن می تواند و ممکن است (تاکید می کنم که مقصودم احتمال دارد و امکانش دور از ذهن نیست) برخی از مدیران تصمیم گیر اما قابل خرید با نفس ضعیف در نهادها و واحدهایی باشند که می توانند با پیشنهاد لوایح قانونی به دولت و در سطوح پایین تر با صدور بخشنامه های خلق الساعه، یک شبه سرنوشت یک صنعتگر را عوض کرده و او را ورشکسته نمایند. در همین رابطه کافیست برای همین سال جاری (یعنی سال جهش تولید) نگاه کنیم به انواع و اقسام بخشنامه هایی که بر روند اخذ مالیات، روند تسلیم بیمه و یک ساعت زمان برای پرداخت آن، انواع بخشنامه های گمرکی ضد و نقیض، سیستم های تخصیص ارز به تولید کنندگان تا دریابیم و از خود بپرسیم که آیا افراد نفوذی دشمن نمی توانند به سطوح تصمیم گیری ادارات خدمات رسان به عموم مردم و یا ادارات پاسخگو به رفع نیازهای صنعت، تفوذ کرده باشند؟ با طرح چند پرسش، این مطلب را نیز به پایان می برم:
۱- هنگامی که یک ممیز دارایی چند روز مانده به پایان سال یک برگ قطعی به مقدار چند میلیون تومان صادر می کند و به هر دلیلی درست بعد از آخرین روز کاری (باور کردنی نیست ولی تاریخ برگه ۲۹ اسفندماه را نشان می دهد) همان برگ را عوض کرده و برگه ای با رقم چند صد میلیون مالیات برای صنعتگری در حال ورشکستگی صادر می کند، آیا حتتما باید او را در لباس ممیزی رشوه بگیر تعریف کنیم؟ آیا چنین افرادی نمی توانند، نفوذی های دشمن باشند؟
۲- با همین اشاره بالا آیا نمی توان فرض کرد که دشمن نفوذی به منظور توقف چرخه ی تولید و ضربه به اقتصاد کشور، می تواند از طریق نفوذ به ادارات خدمات رسان به صنعت مثل: “وزارت صمت” و واحدهای تابع آن وزارتخانه . مهمترینش یعنی “سامانه جامع تجارت” ،”وزارت نیرو” “سازمان تامین اجتماعی” و شعب وابسته اش، “سازمان امور مالیاتی کشور” و ادارات کل دارایی، “مووسسه ملی استاندارد“، “سازمان غذا و دارو“، “بانک مرکزی” ، “گمرک” ، “شعب ارزی بانک های دولتی، خصولتی و خصوصی” و چندین و چند از ادارات ریز و درشت، از یک سو با ایجاد تاخیر در تامین نیازهای صنعت، بر چرخه ی تولید آنها تاثیر بگذارد و از سوی دیگر صاحب یا صاحبان مشترک صنایع را به چنان خشمی برساند که اصولگراترین صاحبان صنعتی که ذوب در ولایت هستند و نگاهدارنده عمود خیمه ی نظام، تمام آرمان ها را کناری بگذارند و دست به اقداماتی بزنند که واقعا بایسته نیست.
نتیجه:
جناب پزشکیان ارجمند، با توجه به خلاصه ای که در فرازهای بالا نوشته ام، حال چند مطلب مستقیم با شما دارم و امید که بر یکایک آنها دقت کنید و در تمامی موارد هم اگر ابهامی هست، دستور فرمایید تا به خاطر حفظ کشورم در این شرایط حساس، هر زمانی که لازم باشد، و طبق خواسته خودتان، خدمت رسیده و همراه با رفع ابهامات راهکارهای چند مشکل گل درشت همانند” متوقف کردن صعود نرخ ارز و معکوس کردن آن، مشکل بزرگ مسکن، حل مشکل ترافیک همراه با کاهش مصرف بنزین ووو” را خدمتتان تقدیم کنم:
۱- تاکید می کنم، با توجه به رخدادهای جاری، قصد بنده از انتشار این مکتوب ترساندن مردم یا خالی کردن دل آنها نیست و فقط وظیفه اخلاقی خود می دانم که دست یاری شما در حل مشکلات را بفشارم؛
۲- قبل از برگزاری نهایی انتخابات، از آنجا که همکارانم در رسانه های عمومی تر، هر زمان فرضت می یافتند، از شما برنامه می خواستند، اگر به پیام گیر واتس اپ خود مراجعه فرمایید، خواهید دید که حتا در آن زمان هم برای شما برنامه هایی ارسال می کردم که هرگز پاسخی دریافت نکردم.
۳- صرف دعوت خشک و خالی از متخصصین برای کمک به حل مشکلات، بی آنکه آدرسی سر راست بدهید که به کجا و چه شخصی مراجعه کنند، بیشتر شبیه تبلیغات انتخاباتی می ماند.
بر اساس تمام آنچه که نگاشته ام و اگر می خواستم بیشتر توضیح دهم، به مثنوی هفت من کاغذ می مانست، پس برای اتمام کلام و برای آنکه شرایطی پیش آید که بتوانم اگر عمری بود، دیگر بار مطلبی با عنوان “بازهم سلام آقای رییس جمهور” بنویسم، به عنوان یک هم میهن عاشق کشورم، عرض می کنم که ادامه راه و روش فعلی محال است، به جنان مجالی برسد.
احمد علی ساعت نیا
۱۰ دی ماه ۱۴۰۳
****************************
پی نوشت:
* شاید ماهنامه صنایع پلاستیک به دلیل ویزگی های که داشت، به تعداد بیش از ۱۰ اشتراک برای قسمت های گوناگون “بیت مقام معظم رهبری” و ۵ نسخه هم برای ۵ قسمت از نهاد ریاست جمهوری با دریافت حق اشتراک ارسال می شد. همچنین تعدادی قابل توجه از واحدهای “سپاه پاسداران” و دفانر وزارتی چند هم مسترک این ماهنامه بودند. پنابراین این مطالب به طور قطع و جملگی مظالعه شده بودند. این نامه ها، در واقع سرمقاله های این نگارنده بودند که به دلیل احترام به یک روزنامه نگار نابعه، آن ها را با عنوان “یادداشت سردبیر” منتشر می کردم. در این یادداشت ها، شرایط روز کشور مورد اشاره قرار می گرفت و راهکارهای عملی و پیشگیرانه ارایه می شد. و از آن جمله اند: بحران های زیست محیطی، و در نتیجه نابودی زیست بوم ها و کاهش منابع انرژی، بحران فساد و در نتیجه افزایش دهک های فقر در جامعه، گسترش اعتیاد، بیکاری و فقر و احتمال شورش های اجتماعی، این توصیه ها فهرستی بلند بالا دارد، اما عدم توجه مدیران میانی و سهل انگاری در انتقال آتها به مقاناات بالاتر و تصمیم گیرنده، کشور را به این نقطه رساند. تردیدی نیست که تعداد افرادی همانند من که دل در گروی وطن دارند و آنها را کاری با دور از وطن نشینان نیست و تلاش می کنند تا دولت ها را از خواب بیدار کنند، بی شمارند. اما کجاست، گوش شنوا، فقط خداوند سبحان داند و بس.
* *دلایل و قراین انتخاب سریع دکتر احمدی نژاد (به ویژه در دور دوم که خساراتی زیاد برمملکت تحمیل کرد) در شماره ۳۰۰ ماهنامه صنایع پلاستیک (فقط به عنوان نپر یک شخص) زیر همان عنوان “یادداشت سردبیر” منتشر شد. حسب اتفاق هم صبح دومین روز برگزاری نمایشگاه پلاست (که باز هم حسب اتفاق با جناب مهندس نعمت زاده و هیات همراهشان در یک هتل مستقر بودیم – البته من مستقل بودم) ایشان مرا جلوی ورودی هتل دیدند و گفتند:”فلانی، دسته گل جدید چی به آب دادی؟” و من هم همان شماره را تقدیمشان کردم و در نتیجه صبح روز سوم با حرف های خاص خودشان و عصبانیت ایشان مواجه شدم، که برای خودش خاطره ایست!